English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (835 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disconnect U قطع کردن اتصال الکتریکی
disconnecting U قطع کردن اتصال الکتریکی
disconnects U قطع کردن اتصال الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
male connector U ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
patch U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
contacts U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
circuits U اتصال الکتریکی
electrical bounding U اتصال الکتریکی
circuit U اتصال الکتریکی
electric connection U اتصال الکتریکی
contacts U اتصال الکتریکی برخورد
contacting U اتصال الکتریکی برخورد
terminals U نقطه اتصال الکتریکی
terminal U نقطه اتصال الکتریکی
contacted U اتصال الکتریکی برخورد
contact U اتصال الکتریکی برخورد
hook-up U اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
earths U اتصال وسیله الکتریکی به زمین
earth U اتصال وسیله الکتریکی به زمین
cabled U اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
cable U اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
plug U ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugging U ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugs U ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
segments U اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
segment U اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
plug U اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
plugs U اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
dry contact U اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
plugging U اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
ground U اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
landline U خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
sockets U سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
three pin plug U ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
earth U اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earths U اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
positive U اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
edges U اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge U اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
demodulator U دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
linkage U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
linkages U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
wires U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire U روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
electrostatic U ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
layers U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP U پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector U وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibres U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
moorings U سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
electrify U الکتریکی کردن
electrifies U الکتریکی کردن
electrise U الکتریکی کردن
electrified U الکتریکی کردن
electrifying U الکتریکی کردن
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
galvano cautery U داغ کردن الکتریکی
electrify U الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifies U الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrified U الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifying U الکتریکی کردن به هیجان اوردن
to turn on U روشن کردن [کلید الکتریکی]
swivels U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar U بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivel U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
electro galvanize U اب روی دادن الکتریکی الکتروگالوانیزه کردن
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
RJ connector U نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads U قطب اتصال سیم اتصال
ramp U سینه کش اتصال فراز اتصال
lead U قطب اتصال سیم اتصال
terminal U محل اتصال پیچ اتصال
slip road U سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps U سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals U محل اتصال پیچ اتصال
cascade connection U اتصال کاسکاد اتصال پلهای
electrical and otherwise U الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
to break contact U اتصال راقطع کردن
to switch off U قطع کردن اتصال
leads U هدایت کردن بست اتصال
lead U هدایت کردن بست اتصال
bond U متصل کردن چسباندن اتصال
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
Do the trains connect? U [خط] قطارها به هم اتصال دارند؟ [برای عوض کردن قطار]
AUI connector U اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
T connector U اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
gas electric generating set U مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
coronas U تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
corona U تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
Cambridge ring U استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
subscriber's line U اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
fusion welding U اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
isolation U مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
link U اتصال یا وصل کردن دو قطعه سخت افزار یا نرم افزار
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
electric U الکتریکی
electrical U الکتریکی
electrotechnical U الکتریکی
electrical resistivity U مقاومت الکتریکی
electrical model U مدل الکتریکی
electric clock U ساعت الکتریکی
electrical interface U تداخل الکتریکی
electrical conduction U رسانش الکتریکی
isolates U به صورت الکتریکی
electric component U قطعه الکتریکی
electro erosion U فرسایش الکتریکی
isolate U به صورت الکتریکی
electrical schematic U نمودار الکتریکی
electrical transcription U ضبط الکتریکی
charge U بار الکتریکی
electrical insulator U عایق الکتریکی
engine U موتورغیر الکتریکی
electrical prospecting U کاوش الکتریکی
corona discharge U تخلیه الکتریکی
electrical conductance U رسانایی الکتریکی
electric circuit U مدار الکتریکی
electric arc U قوس الکتریکی
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
conductivity U رسانندگی الکتریکی
electrolytic capacitor U خازن الکتریکی
electron bombbardment U بمباران الکتریکی
electromotor U موتور الکتریکی
electrolysis U تجزیه الکتریکی
electric shocks U شوک الکتریکی
electric apparatus U دستگاه الکتریکی
electromotor U محرک الکتریکی
electrolytic iron U اهن الکتریکی
electromigration U مهاجرت الکتریکی
electromagnet U اهنربای الکتریکی
electropathy U مداوای الکتریکی
voltages U فشار الکتریکی
electrovalency U فرفیت الکتریکی
electric charge U بار الکتریکی
electrovalence U فرفیت الکتریکی
electrical degree U درجه الکتریکی
spark erossion U فرسایش الکتریکی
gyro compass U قطبنمای الکتریکی
charges U بار الکتریکی
electric bulb U لامپ الکتریکی
electric break down U شکست الکتریکی
electric brake U ترمز الکتریکی
electric balance U تعادل الکتریکی
electric attraction U جاذبه الکتریکی
voltage U فشار الکتریکی
electrical conductivity U رسانندگی الکتریکی
electric tension U فشار الکتریکی
flux U فلوی الکتریکی
electric wind U باد الکتریکی
tachogenerator U دورسنج الکتریکی
electric wave U موج الکتریکی
electric shock U شوک الکتریکی
circuits U جریان الکتریکی
electric field U میدان الکتریکی
electric welding U جوشکاری الکتریکی
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
electric eye U چشم الکتریکی
electric traction U کشش الکتریکی
gasoline electric U بنزین الکتریکی
galvano cautery U داغ الکتریکی
magic eye U چشم الکتریکی
electric unit U واحدهای الکتریکی
hot seat U صندلی الکتریکی
electric force U نیروی الکتریکی
electrodes U قطب الکتریکی
electrode U قطب الکتریکی
electrical connections U اتصالات الکتریکی
electric heater U گرم کن الکتریکی
capacitance U فرفیت الکتریکی
flash fuze U چاشنی الکتریکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com