Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disconnect
U
قطع کردن اتصال الکتریکی
disconnecting
U
قطع کردن اتصال الکتریکی
disconnects
U
قطع کردن اتصال الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
male connector
U
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
patch
U
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches
U
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
contacts
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
circuits
U
اتصال الکتریکی
electrical bounding
U
اتصال الکتریکی
circuit
U
اتصال الکتریکی
electric connection
U
اتصال الکتریکی
contacts
U
اتصال الکتریکی برخورد
contacting
U
اتصال الکتریکی برخورد
terminals
U
نقطه اتصال الکتریکی
terminal
U
نقطه اتصال الکتریکی
contacted
U
اتصال الکتریکی برخورد
contact
U
اتصال الکتریکی برخورد
hook-up
U
اتصال
[به دستگاهی الکتریکی]
earths
U
اتصال وسیله الکتریکی به زمین
earth
U
اتصال وسیله الکتریکی به زمین
cabled
U
اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
cable
U
اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
plug
U
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugging
U
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugs
U
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
segments
U
اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
segment
U
اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
plug
U
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
plugs
U
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
dry contact
U
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
plugging
U
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
socket
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
ground
U
اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
landline
U
خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
sockets
U
سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
three pin plug
U
ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
earth
U
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earths
U
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
positive
U
اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
edges
U
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge
U
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
demodulator
U
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
linkage
U
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
linkages
U
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
wires
U
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire
U
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
electrostatic
U
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
layers
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP
U
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
U
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibres
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
moorings
U
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
electrify
U
الکتریکی کردن
electrifies
U
الکتریکی کردن
electrise
U
الکتریکی کردن
electrified
U
الکتریکی کردن
electrifying
U
الکتریکی کردن
DB connector
U
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
galvano cautery
U
داغ کردن الکتریکی
electrify
U
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifies
U
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrified
U
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifying
U
الکتریکی کردن به هیجان اوردن
to turn on
U
روشن کردن
[کلید الکتریکی]
swivels
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar
U
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivel
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
electro galvanize
U
اب روی دادن الکتریکی الکتروگالوانیزه کردن
powers
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
connects
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
power
U
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering
U
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers
U
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered
U
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
RJ connector
U
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads
U
قطب اتصال سیم اتصال
ramp
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
lead
U
قطب اتصال سیم اتصال
terminal
U
محل اتصال پیچ اتصال
slip road
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals
U
محل اتصال پیچ اتصال
cascade connection
U
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
electrical and otherwise
U
الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
to break contact
U
اتصال راقطع کردن
to switch off
U
قطع کردن اتصال
leads
U
هدایت کردن بست اتصال
lead
U
هدایت کردن بست اتصال
bond
U
متصل کردن چسباندن اتصال
shortest
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
Do the trains connect?
U
[خط]
قطارها به هم اتصال دارند؟
[برای عوض کردن قطار]
AUI connector
U
اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
T connector
U
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
gas electric generating set
U
مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
interfaces
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
coronas
U
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
corona
U
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
Cambridge ring
U
استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
subscriber's line
U
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
fusion welding
U
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
isolation
U
مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
link
U
اتصال یا وصل کردن دو قطعه سخت افزار یا نرم افزار
introduced
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
electric
U
الکتریکی
electrical
U
الکتریکی
electrotechnical
U
الکتریکی
electrical resistivity
U
مقاومت الکتریکی
electrical model
U
مدل الکتریکی
electric clock
U
ساعت الکتریکی
electrical interface
U
تداخل الکتریکی
electrical conduction
U
رسانش الکتریکی
isolates
U
به صورت الکتریکی
electric component
U
قطعه الکتریکی
electro erosion
U
فرسایش الکتریکی
isolate
U
به صورت الکتریکی
electrical schematic
U
نمودار الکتریکی
electrical transcription
U
ضبط الکتریکی
charge
U
بار الکتریکی
electrical insulator
U
عایق الکتریکی
engine
U
موتورغیر الکتریکی
electrical prospecting
U
کاوش الکتریکی
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی
electrical conductance
U
رسانایی الکتریکی
electric circuit
U
مدار الکتریکی
electric arc
U
قوس الکتریکی
electrical conductivity
U
هدایت الکتریکی
conductivity
U
رسانندگی الکتریکی
electrolytic capacitor
U
خازن الکتریکی
electron bombbardment
U
بمباران الکتریکی
electromotor
U
موتور الکتریکی
electrolysis
U
تجزیه الکتریکی
electric shocks
U
شوک الکتریکی
electric apparatus
U
دستگاه الکتریکی
electromotor
U
محرک الکتریکی
electrolytic iron
U
اهن الکتریکی
electromigration
U
مهاجرت الکتریکی
electromagnet
U
اهنربای الکتریکی
electropathy
U
مداوای الکتریکی
voltages
U
فشار الکتریکی
electrovalency
U
فرفیت الکتریکی
electric charge
U
بار الکتریکی
electrovalence
U
فرفیت الکتریکی
electrical degree
U
درجه الکتریکی
spark erossion
U
فرسایش الکتریکی
gyro compass
U
قطبنمای الکتریکی
charges
U
بار الکتریکی
electric bulb
U
لامپ الکتریکی
electric break down
U
شکست الکتریکی
electric brake
U
ترمز الکتریکی
electric balance
U
تعادل الکتریکی
electric attraction
U
جاذبه الکتریکی
voltage
U
فشار الکتریکی
electrical conductivity
U
رسانندگی الکتریکی
electric tension
U
فشار الکتریکی
flux
U
فلوی الکتریکی
electric wind
U
باد الکتریکی
tachogenerator
U
دورسنج الکتریکی
electric wave
U
موج الکتریکی
electric shock
U
شوک الکتریکی
circuits
U
جریان الکتریکی
electric field
U
میدان الکتریکی
electric welding
U
جوشکاری الکتریکی
electric equipment
U
تجهیزات الکتریکی
electric eye
U
چشم الکتریکی
electric traction
U
کشش الکتریکی
gasoline electric
U
بنزین الکتریکی
galvano cautery
U
داغ الکتریکی
magic eye
U
چشم الکتریکی
electric unit
U
واحدهای الکتریکی
hot seat
U
صندلی الکتریکی
electric force
U
نیروی الکتریکی
electrodes
U
قطب الکتریکی
electrode
U
قطب الکتریکی
electrical connections
U
اتصالات الکتریکی
electric heater
U
گرم کن الکتریکی
capacitance
U
فرفیت الکتریکی
flash fuze
U
چاشنی الکتریکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com