English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
beef cuts U قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blocky U پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
jigsaw puzzle U نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work U عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
salami U گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
charts U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
selectable U مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis U همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
fdm U انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
heterogeneous network U سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
pomace U گوشت سیب گوشت میوه
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functioned U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
club steak U قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
bused U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequency U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous U مختلف الجنس و مختلف النوع
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
profiled U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
highway U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
smithereens U قطعات
chosen fragments U قطعات منتخبه
staff section U قطعات سمبه
parts U قطعات یدکی
table of replaceable partes U فهرست قطعات
parts list U لیست قطعات
chosen fragments U قطعات گزیده
spare parts U قطعات یدکی
end product U مجموعه قطعات
parts peculiar U قطعات اختصاصی
parts peculiar U قطعات مخصوص
shatters U قطعات شکسته
parts list U فهرست قطعات
cable accessory U قطعات کابل
repair parts U قطعات یدکی
bill of material U صورت قطعات
shell fragments U قطعات گلوله
shatter U قطعات شکسته
common hardware U قطعات عمومی
analecta U قطعات ادبی
common items U قطعات عمومی
common parts U قطعات عمومی
main members U قطعات اصلی
chrestomathy U قطعات برگزیده
web stiffeners U قطعات تقویتی
chrestomathy U قطعات منتخب
component drawing U رسم قطعات
trilcgy U یا قطعات سه گانه
flinders U قطعات شکسته
investment castings U قطعات ریخته گی بسته
bottom casting U قطعات ریخته گی بسته
catalogued U لیست قطعات کاتالوگ
catalogues U لیست قطعات کاتالوگ
assemble U سوار کردن قطعات
object assembly test U ازمون الحاق قطعات
assembled U سوار کردن قطعات
invar struts U قطعات فلزی ضد انبساط
catalogue U لیست قطعات کاتالوگ
analects U قطعات ادبی منتخبات
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
cataloguing U لیست قطعات کاتالوگ
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
cataloged U لیست قطعات کاتالوگ
assembles U سوار کردن قطعات
catalogs U لیست قطعات کاتالوگ
nomenclature U نام گذاری قطعات
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
bitty U متشکل از قطعات ریز
fragmenting U قطعات متلاشی خردکردن
fragment U قطعات متلاشی خردکردن
fragments U قطعات متلاشی خردکردن
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
common parts U قطعات یدکی عمومی
renovation U تجدید قطعات کردن
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
rebuilds U نوسازی کردن قطعات
cataloging U لیست قطعات کاتالوگ
rebuild U نوسازی کردن قطعات
component change order U دستور تغییر قطعات یک وسیله
weldment U قطعات بهم جوش خورده
component end item U قطعات و اقلام تجهیزات عمده
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
phrasing U ترتیب بندی قطعات موسیقی
shards U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
shard U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
end product U قطعات حاصله دستگاه نهایی
quadrat U به قطعات مستطیل تقسیم کردن
wiggly block test U ازمون قطعات موج دار
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
anthologist U متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
collapsible form work U قالب قطعات پیش ساخته بتونی
connection of loom pieces U متصل کردن قطعات دار [قالی]
disassembly U عکس عمل مونتاژ تجریه قطعات
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
clapboard U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
bossing U ناف روی قطعات ریختگی قوز
bosses U ناف روی قطعات ریختگی قوز
bossed U ناف روی قطعات ریختگی قوز
boss U ناف روی قطعات ریختگی قوز
materiel history U خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
sketchbook U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
sketchbooks U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
clapboards U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
grout U بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
dice U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
dices U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
sand casting U ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
dicing U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
diced U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
vapor degreasing U غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
reconditions U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditioned U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
backlash U خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
cirrocumulus U قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
Theres many a good tune played on an old fiddle. <proverb> U یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
tessera U قطعات کوچک مرمر یاشیشه مخصوص اجر موزاییک
fishplate U قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
alodine U نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
liquid crystal bar graph panel indicator U شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
images [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
image [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
breakdown drawing U رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
flesh U گوشت
viand U گوشت
brawn U گوشت
granulation tissue U گوشت نو
preserved meat U گوشت
meats U گوشت
meat U گوشت
proud flesh U گوشت نو
pulpless U بی گوشت
flesh-and-blood U گوشت
flesh and blood U گوشت
basting U گوشت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com