English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (46 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
polarised U قطبی کردن یا شدن
polarises U قطبی کردن یا شدن
polarising U قطبی کردن یا شدن
polarize U قطبی کردن یا شدن
polarizes U قطبی کردن یا شدن
polarizing U قطبی کردن یا شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
polarised U قطبی کردن
polarises U قطبی کردن
polarising U قطبی کردن
polarize U قطبی کردن
polarizes U قطبی کردن
polarizing U قطبی کردن
Other Matches
polar regions U مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی
polar plot U روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
orientation forces U نیروهای دو قطبی- دو قطبی
dipole dipole bond U پیوند دو قطبی- دو قطبی
circumpolar constellation U صورتهای فلکی دور قطبی صورتهای فلکی پیرا قطبی
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
homopolar U هم قطبی
dipole U دو قطبی
arctic U قطبی
diode U دو قطبی
unipolar U تک قطبی
polar U قطبی
bipolar U دو قطبی
double pole U دو قطبی
unipolar U یک قطبی
hexod U لامپ شش قطبی
polarities U تمایل قطبی
arctic regions U نواحی قطبی
aurora U شفق قطبی
polarities U ویژگی قطبی
loadstar U ستاره قطبی
electric dipole U دو قطبی الکتریسیته
lodestar U ستاره قطبی
lodestaror load U ستاره قطبی
electric doublet U دو قطبی الکتریسیته
arctic regions U مناطق قطبی
magnetic doublet U دو قطبی مغناطیسی
polarity U تمایل قطبی
arctic basin U حوضچه قطبی
polarized U قطبی شده
fitchet U گربه قطبی
hexode U لامپ شش قطبی
Pole Star U ستاره قطبی
four pole U چهار قطبی
polarization U قطبی شدگی
polarization U قطبی سازی
polarity U ویژگی قطبی
multi contact U چند قطبی
terminal voltage U ولتاژ قطبی
foumart U گربه قطبی
two terminal network U شبکه دو قطبی
polaris U ستاره قطبی
polar winds U بادهای قطبی
polar vortex U ورتکس قطبی
polar vector U بردار قطبی
polar variable U متغیر قطبی
polar transmission U مخابره قطبی
polarization current U جریان قطبی
two electrode valve U لامپ دو قطبی
triode U لامپ سه قطبی
unipolar armature U ارمیچر تک قطبی
unipolarity U حالت یک قطبی
polestar U ستاره قطبی
pole armature U ارمیچر قطبی
polarizing filter U صافی قطبی
polar solvent U حلال قطبی
polarized relay U رله قطبی
polar relay U رله قطبی
one pole switch U کلید یک قطبی
single contact switch U کلید یک قطبی
north star U ستاره قطبی
multipole U چند قطبی
multipolar U چند قطبی
moment of a dipole U گشتاور دو قطبی
polar angle U زاویه قطبی
polar bond U پیوند قطبی
polar compound U ترکیب قطبی
polar molecule U مولکول قطبی
polar distance U فاصله قطبی
polar diagram U نقشه قطبی
polar coordinates U مختصات قطبی
polar coordinate U مختصات قطبی
bipolar cells U یاختههای دو قطبی
dipole interaction U بر هم کنش دو قطبی
zwitterion U یون دو قطبی
dipole antenna U انتن دو قطبی
crystal rectifier U دو قطبی بلورین
dipole moment U گشتاور دو قطبی
dipolar ion U یون دو قطبی
diode U لامپ دو قطبی
octode U لامپ هشت قطبی
heptode U لامپ هفت قطبی
tetrode U لامپ چهار قطبی
heteropolar bond U پیوند ناجور قطبی
semipolar molecule U مولکول نیم قطبی
semiconductor diode U دو قطبی نیم رسانا
arctic U مربوطه به نواحی قطبی
magnetic quadrupole U چهار قطبی مغناطیسی
circumpolar stars U ستارگان پیرا قطبی
circumpolar stars U ستارگان دور قطبی
multi electrode valve U لامپ چند قطبی
folded dipole U انتن دو قطبی دولا
dipole dipole forces U نیروهای دو قطبی- دوقطبی
isolation diode U لامپ دو قطبی خودکار
molecular dipole moment U گشتاور دو قطبی مولکولی
magnetic dipole moment U گشتاور دو قطبی مغناطیسی
polar coordinates U مختصات قطبی [ریاضی]
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
polar diagram U نمودار با مختصات قطبی
duopoly U انحصار دو قطبی فروش
multipole moment U گشتاور چند قطبی
polar duplex telegraphy U تلگراف دو جهتی قطبی
unipolar U سلولهای عصبی یک قطبی
bipolar affective disorder U اختلال عاطفی دو قطبی
polar covalent bond U پیوند کووالانسی قطبی
triode amplifier U فزون ساز سه قطبی
unipolar psychosis U روان پریشی یک قطبی
the north star U ستاره قطبی یا شمالی
homopolar bond U پیوند جور قطبی
polar coordinates U دستگاه مختصات قطبی
pentode U لامپ پنج قطبی
polar chart U نمودار با مختصات قطبی
four terminal network U شبکه چهار قطبی
image phase constant U ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی
fitchew U پوست راسو یا گربه قطبی
hot cathode gas triode U لامپ سه قطبی با کاتد داغ
gas triode U لامپ سه قطبی با کاتد داغ
y parameter U پارامتر چهار قطبی ایگرگ
fisch U پوست راسو یا گربه قطبی
equivalent diode of a triode U لامپ دو قطبی هم ارز چندقطبی
dipole dipole coupling U جفت شدگی دو قطبی- دوقطبی
half wave dipole U انتن دو قطبی نیم موج
output pentode U لامپ پنج قطبی خروجی
equivalent diode voltage U ولتاژ لامپ دو قطبی هم ارز
equivalent diode of a multielectrode val U لامپ دو قطبی هم ارز چندقطبی
passive four terminal network U شبکه چهار قطبی بی اثر
polar coordinate system U دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
perveance of a multi electrode valve(tub U پروه انس لامپ چند قطبی
tzigane U کولی مجاری قبطی مجارستانی قطبی
gas tetrode U لامپ چهار قطبی با کاتد داغ
gated beam tube U لامپ پنج قطبی با شیب ثابت
anoraks U نوعی ژاکت باشلق دارمخصوص نواحی قطبی
anorak U نوعی ژاکت باشلق دارمخصوص نواحی قطبی
tundra U دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundras U دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
longspur U انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
white bear U خرس سفید خرس قطبی
oligopoly U انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com