English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Fate had so decreed . I t was so destined . U قسمت چنین بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
But fate decreed otherwise. U اما قسمت چنین بود .
Other Matches
methought U چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
such U یک چنین
likewise U چنین
so U چنین
thus U چنین
it happened thaf U چنین
i express my regret for it U که چنین شد
sic U چنین
such U چنین
like this U چنین
methinks U چنین مینماید
exactly U چنین است
secus U نه این چنین
amen U چنین باد
the report goes U چنین گویند
beit so U چنین باشد
beit so U چنین باد
there is a rumour that U چنین میگویند که
be it so U چنین باشد
i imagine he is my friend U چنین می پندارم
who said so? U که چنین حرفی زد
such and such U چنین و چنان
so said darius U چنین گفت ....
i was given to understand U چنین فهمیدم
be it so U چنین باد
so called U که چنین نامیده شده
semble U چنین به نظر می رسد
that is not the case U مطلب چنین نیست
so-called U که چنین نامیده شده
perhaps so U شاید چنین باشد
in that case U حال که چنین است
it follows that..... U چنین برمی اید که ....
it look as if U چنین مینماید که گویی
i express my regret for it U پوزش میخواهم که چنین شد
what [some] people would call [may call] <adj.> U که چنین نامیده شده
is it not U ایا چنین نیست
meseems U چنین بنظرم میرسد
methinks U بنظرم چنین میرسد
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
ex-directory U شخصی که چنین شمارهای را دارد
it promisews to be easy U چنین مینماید که اسان است
scilicet U از این چنین استنباط میشود.....
i had never seen such a book U من هرگز چنین کتابی ندیده ام
is that so? U ایا وا قعا چنین است
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
so-and-so U اینکار وانکار چنین وچنان
so to speak U اگربتوان چنین چیزی گفت
such being the case U حال که چنین است دراینصورت
so and so U اینکار وانکار چنین وچنان
so to peaking U اگر بتوان چنین چیزی گفت
coloraturas U خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
coloratura U خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
he pretended to be asleep U چنین وانمود کرد که خواب است
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
The story goes that … U آورده اند که (چنین روایت کنند )…
I never saw anything like it. U من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
It was inappropriate to make such a remark . U مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
No such a thing has been stipulated in the contract. U درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
Not on your life ! U هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
sic U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
sickest U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sick U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
the big three U ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. U قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
imperialism U استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
cruelty U عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. U این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
If so, you've only yourself to blame. U اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
if so U اگر هست اگر چنین است
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
adder U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
arm U قسمت
segments U قسمت
segment U قسمت
feck U قسمت
head stall U قسمت سر
data division U قسمت
detachments U قسمت
pieces U قسمت
department U قسمت
installments U قسمت
instalment U قسمت
instalments U قسمت
departments U قسمت
division U قسمت
divisions U قسمت
piece U قسمت
plank U قسمت
compartmental U قسمت قسمت
caboodle U قسمت
ratio U قسمت
section U قسمت
sections U قسمت
detachment U قسمت
in part U در یک قسمت
partition U قسمت
sects U قسمت
partitions U قسمت
percentage U قسمت
percentages U قسمت
compartments U قسمت
snick U قسمت
cross section of a gravity dam U قسمت
piecemeal U قسمت به قسمت
units U قسمت
unit U قسمت
cantos U قسمت
dole U قسمت
underfoot U قسمت کف پا
portion U قسمت
sect U قسمت
Corp U قسمت
portions U قسمت
kismet U قسمت
component U قسمت
it fell to my lot to go U قسمت
rashers U قسمت
agency U قسمت
rasher U قسمت
grist U قسمت
party U قسمت
canto U قسمت
in sections U قسمت قسمت
batch U قسمت
part U قسمت
batches U قسمت
ratios U قسمت
compartment U قسمت
internode U قسمت
components U قسمت
agencies U قسمت
departments U قسمت هیئت
seen U قسمت سوم see
forepart U قسمت جلو
actine U قسمت خارجی
where U درکدام قسمت
departments U قسمت شعبه
broader U قسمت پهن
parcels U قسمت گره
parcel U قسمت گره
northward U قسمت شمالی
activities U قسمت یکان
patrols U قسمت گشتی
patrolling U قسمت گشتی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com