English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
raiding party U قسمت مامور کمین
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
rading party U قسمت مامور دستبرد
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
press-gangs U دسته مامور جلب مشمولین
press-ganging U دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged U دسته مامور جلب مشمولین
press-gang U دسته مامور جلب مشمولین
press gangs U دسته مامور جلب مشمولین
press gang U دسته مامور جلب مشمولین
raiding party U قسمت مامور دستبرد یا تاخت
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
camisado U شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
commissioners U مامور
commissioner U مامور
ranksman U مامور صف
functionery U مامور
bedel U مامور
bedell U مامور
commissionaire U مامور
commissionaires U مامور
officer U مامور
pursuivant U مامور
officers U مامور
appointed U مامور
missionaries U مامور
missionary U مامور
official U مامور
functionaries U مامور
functionary U مامور
agents U مامور
agent U مامور
emissary U مامور سری
emissaries U مامور سری
hangmen U مامور اعدام
probation officers U مامور نافر
emissaries U مامور مخفی
purchasing officer U مامور خرید
sergeants U مامور اجرا
hangman U مامور اعدام
customs officer U مامور گمرک
bumbailiff U مامور اجرا
scouts U مامور اکتشاف
on sentry U مامور نگهبانی
customs appraisor U مامور گمرک
assignee U نماینده مامور
High Commissioner U مامور عالیرتبه
High Commissioners U مامور عالیرتبه
probation officer U مامور نافر
officers U مامور متصدی
emissary U مامور مخفی
lictor U مامور اجرا
send on duty U مامور کردن
executor U مامور اجرا
mole U مامور مخفی
file clerk U مامور بایگانی
executioners U مامور اعدام
executioner U مامور اعدام
executors U مامور اجرا
revenuer U مامور مالیاتی
officer U مامور متصدی
policeman U مامور پلیس
sergeant U مامور اجرا
policemen U مامور پلیس
sergeant at arms U مامور اجرا
consular officer U مامور کنسولی
inquisitors U مامور تحقیق
appoints U مامور کردن
appoint U مامور کردن
tollman U مامور نواقل
communicants U مامور ابلاغ
communicant U مامور ابلاغ
attackman U مامور حمله
censor U مامور سانسور
censored U مامور سانسور
censoring U مامور سانسور
censors U مامور سانسور
inquisitor U مامور تحقیق
investigators U مامور تحقیق
investigator U مامور تحقیق
typographer U مامور چاپخانه
defector in place U مامور مخفی
bailiff U مامور اجرا
bailiffs U مامور اجرا
waggoner U مامور واگن
diplomatic officer U مامور سیاسی
envoys U فرستاده مامور
envoys U مامور نماینده
envoy U فرستاده مامور
envoy U مامور نماینده
envoi U مامور نماینده
counterspy U مامور ضد جاسوسی
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
bureaucrats U مامور اداری
paymasters U مامور پرداخت
paymaster U مامور پرداخت
secret agents U مامور مخفی
pointsman U مامور راهنمائی
auditor U مامور رسیدگی
auditors U مامور رسیدگی
bureaucrat U مامور اداری
police officer U مامور پلیس
police officers U مامور پلیس
secret agent U مامور مخفی
scouted U مامور اکتشاف
diplomatic agent U مامور سیاسی
executive bailiff U مامور اجرا
custom assersor U مامور گمرک
scout U مامور اکتشاف
bailiwick U ناحیه قلمرو مامور
pursuivant U مامور ابلاغ یا اخطاریه
firemen U مامور اتش نشانی
fireman U مامور اتش نشانی
relieving officer U مامور اعانه فقرا
barrier patrol U گشتی مامور موانع
lifeguard U مامور نجات غریق
commissioning U حق العمل مامور شدن
commission U حق العمل مامور شدن
tidewaiter U مامور گمرک لب دریا
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
scrutineer U مامور شمارش ارا
publican U مامور وصول مالیات
commissions U حق العمل مامور شدن
to send upon an e U مامور سفارت کردن
lifeguards U مامور نجات غریق
truck master U مامور یا سرپرست چندکامیون
dustman U مامور تنظیف خاکروبه بر
dustmen U مامور تنظیف خاکروبه بر
fireguards U مامور اتش نشانی
fireguard U مامور اتش نشانی
firefighters U مامور اتش نشانی
firefighter U مامور اتش نشانی
pontoneer U مامور پل موقت سازی
pontonier U مامور پل موقت سازی
affiliation with the department of defen U مامور به وزارت جنگ
aid man U مامور کمکهای اولیه
publicans U مامور وصول مالیات
press agent U مامور اگهی و تبلیغ
lord advocate U دادستان کل مامور به اسکاتلند
sergeant at arms U مامور اجرا و انتظامات
fire fighter U مامور اتش نشانی
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
scambler U مدافع مامور مانوربالا
officer U مامور کارمند اداری
apparitor U چاووش مامور اجراء
catchpoll U مامور اخذ مالیات
catchpole U مامور اخذ مالیات
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
officers U مامور کارمند اداری
water bailiffs U مامور تفتیش کشتیها در بندر
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
earth stopper U مامور بستن سوراخهای روباه
tipstaff U مامور مسئول زندانیان دردادگاه
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
reeve U حاکم عرف مامور اجرا
Is there a parking attendant? U آیا مامور پارکینگ هست؟
to p a soldier to duty U سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
Esteemed commissioner! U مامور عالی رتبه محترم!
smokechaser U مامور اتش نشانی جنگل
remembrancer U مامور وصول مطالبات سلطنتی
hang man U مامور اعدام به وسیله دار
vice squad U مامور کشف ودستگیری تبهکاران
crier U مامور اخطارهای عمومی دردادگاه
process server U مامور ابلاغ برگهای قانونی
paymistress U زنی که مامور پرداخت باشد
vice squads U مامور کشف ودستگیری تبهکاران
taxing master U مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
close covering group U ناو گروه مامور پوشش نزدیک
wharfinger U مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
tallagers U مامور جمع اوری مالیات وعوارض
affiliated unit U یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
submarine chaser U قایق مامور تعقیب زیر دریایی
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
bailiff U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
pit crew U افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
harbor master U مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
bailiffs U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
tight end U مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
procurator U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
point duty U نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
united nations high commissioner U مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
teleman U افسر مامور رمز ومخابرات نیروی دریایی
procurators U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
foretopman U ملوانی که مامور پیش دگل وضمائم انست
gas sentinel U مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
negligent escape U فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
cadastre U مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
visitors U بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
agents provocateurs U مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agent provocateur U مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
truckmaster U شخصی که مامور خریدوفروش میان سرخ پوستان است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com