Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pommel
U
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
pommels
U
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
hilts
U
دسته شمشیر
hilt
U
دسته شمشیر
guard
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
forte
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
fortes
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
guarding
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guards
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
scimitar
U
شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
barong
U
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
divisions
U
قسمت دسته بندی
division
U
قسمت دسته بندی
staff section
U
قسمت ستادی دسته سمبه
section gang
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section crew
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
covered
U
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
crankpin
U
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
U
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
birdcage
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plate
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
sword
U
شمشیر
swords
U
شمشیر
bilboa
U
شمشیر
swordsman
U
شمشیر زن
spurtle
U
شمشیر
bolo
U
شمشیر
bilbo
U
شمشیر
spit
U
شمشیر
blade
U
شمشیر
spits
U
شمشیر
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
foible
U
تیغه شمشیر
gladiate
U
شمشیر مانند
pommel
U
قبه شمشیر
swordplay
U
فن شمشیر بازی
steeled
U
شمشیر پولادی
foibles
U
تیغه شمشیر
pommels
U
قبه شمشیر
foilsman
U
شمشیر باز
fencer
U
شمشیر باز
steeling
U
شمشیر پولادی
fence
U
شمشیر بازی
baldric
U
بند شمشیر
claymore
U
شمشیر دودمه
blade
U
تیغه شمشیر
sabre cut
U
زخم شمشیر
fences
U
شمشیر بازی
steels
U
شمشیر پولادی
rapier
U
شمشیر دودم
rapiers
U
شمشیر دودم
swordfishes
U
شمشیر ماهی.
at the point of the sword
U
بدم شمشیر
sword knot
U
شرابه شمشیر
scabbard
U
غلاف شمشیر
swordlike
U
شمشیر مانند
swordsman
U
شمشیر باز
handle
U
قبضه شمشیر
scabbards
U
غلاف شمشیر
to carry sword
U
شمشیر جستن
swordsmanship
U
شمشیر بازی
steel
U
شمشیر پولادی
sword fish
U
شمشیر ماهی
handles
U
قبضه شمشیر
With a stork of the sword.
U
با ضرب شمشیر
tucker
U
شمشیر ساز
swordfish
U
شمشیر ماهی.
sword cut
U
زخم شمشیر
sword cutter
U
شمشیر ساز
sword dance
U
رقص شمشیر
daito
U
شمشیر بزرگ
point d'arret
U
نوک چنگالی شمشیر
curtle ax
U
شمشیر کوتاه وسنگین
in line
U
شمشیر در وضع حمله
fences
U
شمشیر بازی کردن
academic assault
شمشیر بازی نمایشی
curtal ax
U
شمشیر کوتاه وسنگین
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
fence
U
شمشیر بازی کردن
stoccata
U
پرتاب با ضربه شمشیر
toledo
U
شمشیر ابدارمصنوع تولدو
falchion
U
شمشیر کوتاه و پهن
scimitar
U
شمشیر هلالی شکل
stoccado
U
پرتاب با ضربه شمشیر
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
sword play
U
مهارت در بکارگیری شمشیر
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
engagement
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
weaknesses
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
engagements
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
counter parry
U
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
foin
U
فرو بردن شمشیر یا نیزه
foibles
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
The pen is mightier than the sword.
<proverb>
U
قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
partisan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
electric foil
U
شمشیر فویل با نوک برقدار
sabre cut
U
زخم شوشکه ضربه شمشیر
partizan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
circular parry
U
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
partisans
U
شمشیر پهن ودسته بلند
foible
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
weak
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaker
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weakest
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
troop
U
دسته دسته شدن
trooping
U
دسته دسته شدن
group
U
دسته دسته کردن
they came in bands
U
دسته دسته امدند
trooped
U
دسته دسته شدن
sorted
U
دسته دسته کردن
sorts
U
دسته دسته کردن
distribute
U
دسته دسته کردن
regiments
U
دسته دسته کردن
classify
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته شدن
windrow
U
دسته دسته کردن
scores of people
U
دسته دسته مردم
sort
U
دسته دسته کردن
shoals of people
U
دسته دسته مردم
streams of people
U
دسته دسته مردم
regiment
U
دسته دسته کردن
groups
U
دسته دسته کردن
in detail
U
مفصلا دسته دسته
sects
U
دسته دسته مذهبی
sect
U
دسته دسته مذهبی
To behead ( decapitate ) someone .
U
کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
binds
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
bind
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
sabers
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabre
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
saber
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabres
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
croise
U
عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
acinaces
U
شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
director
U
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
directors
U
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
handles
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
line of engagement
U
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
manipulators
U
گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
change of engagement
U
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
compound parry
U
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
touch
U
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
touches
U
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com