English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sale department U قسمت فروش
sales department U قسمت فروش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
Other Matches
woollen draper U پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
pearlies U جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization U به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
hard sell U سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
furriers U خز فروش پوست فروش
furrier U خز فروش پوست فروش
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
throttle U عبور قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
oligopoly U انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
sale U فروش
vendition U فروش
taverner U می فروش
marketing U فروش
turnover U فروش
sell U فروش
retailer U تک فروش
sales U فروش
turnover U کل فروش
iceman U یخ فروش
offtake U فروش
sells U فروش
selling U فروش
forward sales U فروش سلف
haught U جاه فروش
forward sales U پیش فروش
fruiterer U میوه فروش
herbist U گیاه فروش
credit sale U فروش قسطی
hosier U جوراب فروش
credit sale U فروش غیرنقدی
herborist U گیاه فروش
credit system U فروش اعتباری
crier U دست فروش
credit sale U فروش نسیه
cutler U کارد فروش
d. in second hand goods U دست فروش
euphuist U فصاحت فروش
fellmonger U پوست فروش
fellmonger U پوستین فروش
duffre U دست فروش
drysalter U کالباس فروش
fish fag U زن ماهی فروش
drover U گله فروش
flesher U گوشت فروش
fleshmonger U گوشت فروش
direct selling U فروش مستقیم
forced sale U فروش قانونی
forced sale U فروش اجباری
forward sale U پیش فروش
deed of sale U سند فروش
dead market U بازار کم فروش
excise taxes U مالیات بر فروش
druggist U دوا فروش
fishwives U زن ماهی فروش
consignment U امانت فروش
consignments U امانت فروش
hard sell U فروش ماهرانه
tobacconist U تنباکو فروش
Pharisee U زهد فروش
Pharisees U زهد فروش
supercilious U خود فروش
showy U خود فروش
alewife U زن ابجو فروش
at the point of sale U در نقطه فروش
auction sale U مزایده فروش
ballad monger U تصنیف فروش
fishwife U زن ماهی فروش
pos U قط ه فروش الکترونیکی
druggists U دوا فروش
duffer U دست فروش
duffers U دست فروش
sell U فروش ومعامله
sell U به فروش رفتن
selling U فروش ومعامله
selling U به فروش رفتن
sells U فروش ومعامله
sells U به فروش رفتن
huckster U دست فروش
hucksters U دست فروش
milkmaid U شیرو فروش زن
milkmaids U شیرو فروش زن
barkeep U مشروب فروش
barkeeper U مشروب فروش
bill of sale U صورت فروش
cheese monger U پنیر فروش
cheesemonger U پنیر فروش
chemic U دارو فروش
cloth merchant U پارچه فروش
clothier U پوشاک فروش
clothier U لباس فروش
contract of sale U قرارداد فروش
contract of sales U قرارداد فروش
corn chandler U گندم فروش
corn chandler U غله فروش
corn d. U غله فروش
cornfactor U غله فروش
coster U سبزی فروش
chandler U شمع فروش
tobacconists U تنباکو فروش
bill of sale U سند فروش
boneman U کهنه فروش
fripper U کهنه فروش
fripperer U کهنه فروش
booking clerk U بلیط فروش
bowyer U کمان فروش
bucko U خود فروش
buying and selling U خرید و فروش
nundination U خرید و فروش
cash on delivery U فروش نقدی
cash sale U فروش نقدی
cattleman U گاو فروش
costermonger U میوه فروش
hucksterer U خرده فروش
slaver U برده فروش
sales U فروش [اقتصاد]
turnover [British English] U فروش [اقتصاد]
sales and marketing [marketing] U فروش و بازاریابی
antique dealer U عتیقه فروش
salespersons U متصدی فروش
salesperson U متصدی فروش
slopworker U دوخته فروش
soda jerk U لیموناد فروش
spot sale U فروش نقد
tippler U نوشابه فروش
traitor to one's country U وطن فروش
tripeman U سیرابی فروش
vendition U اعلان فروش
sale on a large scale U فروش زیاد
whole saler U عمده فروش
wholeseller U عمده فروش
wood pavement U چوب فروش
BS U صورت فروش
paper boy U روزنامه فروش
paper boys U روزنامه فروش
salespeople U متصدی فروش
foreclosure U فروش گرویی
newspaperman U روزنامه فروش
sales {pl} U مقدار فروش
turn-over U مقدار فروش
turnover U مقدار فروش
volume of sales U مقدار فروش
sales {pl} U حجم فروش
turn-over U حجم فروش
turnover U حجم فروش
volume of sales U حجم فروش
slave merchant U برده فروش
iron monger U اهن فروش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com