Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
major assembly
U
قسمت عمده دستگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
major command
U
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
major activity
U
قسمت عمده فعالیت عمده
bulk
U
قسمت عمده
mass
U
قسمت عمده
masses
U
قسمت عمده
massing
U
قسمت عمده
marrow
U
مغز قسمت عمده
bone marrow
U
مغز قسمت عمده
marrows
U
مغز قسمت عمده
end item
U
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
lifting body
U
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
standard
U
قسمت ساکن دستگاه
standards
U
قسمت ساکن دستگاه
subassembly
U
قسمت فرعی دستگاه
double housing planner
U
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
housing
U
چارچوب قسمت ساکن دستگاه
motor unit
U
قسمت موتوروسیله دستگاه موتور
unit assembly
U
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
operations research
U
تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
head stock
U
قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
column grinder
U
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
double standard planer
U
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
arithmatic unit
U
قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
body
U
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
bodies
U
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
material
U
عمده
significant
U
عمده
copesetic
U
عمده
stapled
U
عمده
essentials
U
عمده
mainlines
U
عمده
mainlining
U
عمده
mainlined
U
عمده
mainline
U
عمده
staple
U
عمده
head
U
عمده
significantly
U
عمده
copacetic
U
عمده
substantive
[essential]
<adj.>
U
عمده
vital
<adj.>
U
عمده
stapling
U
عمده
quintessential
<adj.>
U
عمده
major
<adj.>
U
عمده
essential
<adj.>
U
عمده
chief
U
عمده
majoring
U
عمده
primary
U
عمده
chiefs
U
عمده
major
U
عمده
majored
U
عمده
bulk
U
عمده
principal
U
عمده
prima
U
عمده
leading
U
عمده
main
U
عمده
only
U
عمده
prime
U
عمده
materials
U
عمده
primes
U
عمده
principals
U
عمده
archical
U
عمده
primed
U
عمده
essential
U
عمده
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
wholesaler
U
عمده فروش
main body
U
عمده قوا
gross
U
عمده ناخالص
grossed
U
عمده ناخالص
grosser
U
عمده ناخالص
bulk
U
بصورت عمده
principal
U
عمده موکل
heft
U
بخش عمده
the great vassals
U
اقطاعداران عمده
wholesale
U
عمده فروشی
wholesalers
U
عمده فروش
dominant
U
نمایان عمده
grosses
U
عمده ناخالص
on
U
در مسیر عمده
grossest
U
عمده ناخالص
predominant
U
نافذ عمده
major command
U
یکان عمده
to sell
U
عمده فروختن
high road
U
جاده عمده
host troop
U
قوای عمده
lion's share
U
بخش عمده
be-all and end-all
U
عامل عمده
wholeseller
U
عمده فروش
major end item
U
اقلام عمده
end item
U
اقلام عمده
major sort
U
جورسازی عمده
major product
U
تولیدات عمده
major foul
U
خطای عمده
grossing
U
عمده ناخالص
leading
U
عمده برجسته
majors
U
اتحادیههای عمده
oeuvre
U
کار عمده
materially
U
بطور عمده
chiefly
U
بطور عمده
major assembly
U
قطعه عمده
central war
U
جنگ عمده
major depression
U
افسردگی عمده
gist
U
مطلب عمده
mainspring
U
سبب عمده
major
U
مهم عمده
motif
U
شکل عمده
majoring
U
مهم عمده
principals
U
عمده موکل
principal town
U
شهر عمده
principal cause
U
جهت عمده
majored
U
مهم عمده
motifs
U
شکل عمده
protagonists
U
بازیگر عمده
primary planets
U
سیارات عمده
protagonist
U
بازیگر عمده
primary center
U
مرکز عمده
squire
U
ملاک عمده
stapling
U
کالای عمده
bulk supply
U
اماد عمده
squires
U
ملاک عمده
stapled
U
کالای عمده
whole saler
U
عمده فروش
whole sale trade
U
عمده فروشی
whole sale dealer
U
عمده فروشی
staple
U
کالای عمده
whole prices
U
قیمتهای عمده
leading lady or man
U
بازیگر عمده
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
bulk cargo
U
بارحجیم بار عمده
vintners
U
عمده فروش شراب
commanded
U
یکان قرارگاه عمده
quantity discount
U
تخفیف عمده فروشی
piece deresistance
U
بخش عمده خوراک
quantity rebate
U
تخفیف عمده فروشی
command
U
یکان قرارگاه عمده
wholesalers
U
بازرگان عمده فروش
prime
U
عمده بار کردن
vintner
U
عمده فروش شراب
major term
U
شرط عمده واساسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com