Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
endosarc
U
قسمت درونی سفیده سلول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glair
U
سفیده تخم مرغ سفیده
spermatid
U
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
internal furnace
U
کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
spermatogonium
U
سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
dynamically
U
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic
U
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
isogamete
U
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium
U
سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
glaireous
U
سفیده وش
glaire
U
سفیده لعاب
cytoplasm
U
سفیده یاخته
glaire
U
سفیده تم مرغ
idioplasm
U
اصل سفیده
protoplasm
U
سفیده یاخته
chalk stone
U
سفیده نقرسی
white of an egg
U
سفیده تخم مرغ
egg-white
U
سفیده تخم مرغ
sarcode
U
سفیده یاخته حیوانی
plasmic
U
وابسته به سفیده یاخته
plasma membrane
U
غشاء خارجی سفیده یاخته
sclera
U
صلبیه یا سفیده سخت چشم
scrambled eggs
U
نیمروی زرده و سفیده مخلوط شده
glairy
U
مثل سفیده تخم مرغ چسبناک
plasmolysis
U
چروک و انقباض سفیده یاخته وخروج از جداریاخته
protagon
U
جسم فوسفوری که جزاصلی سفیده مخ را تشکیل میدهد
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
to beat the egg-white until it is stiff
U
سفیده تخم مرغ را آنقدر بزنند که سفت شود
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
meringue
U
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
meringues
U
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
cell
U
سلول
data cell
U
سلول
zoogamete
U
سلول
cells
U
سلول
cells
U
سلول یکنفری
cleaved
U
شکافتن سلول
photo cell
U
سلول فتوالکتریک
cellulous
U
سلول دار
phagocytosis
U
سلول خواری
syncytium
U
سلول چند هسته ایی
odontoblast
U
سلول دندانی
photoconductive cell
U
سلول فوتورسانا
photoelectric cell
U
سلول فتوالکتریکی
photoelectric cell
U
سلول فتوالکتریک
gonocyte
U
سلول جنسی
cleaves
U
شکافتن سلول
gonium
U
سلول نطفه
germ cell
U
سلول نطفه
germ cell
U
سلول تخم
cellule
U
سلول کوچک
cleave
U
شکافتن سلول
binary cell
U
سلول دودویی
cell
U
پیل سلول
cell
U
سلول یکنفری
active cell
U
سلول فعال
cytology
U
سلول شناس
celluloid
U
مانند سلول
locular
U
سلول دار
cells
U
پیل سلول
lymph cell
U
سلول لنف
galvanic cell
U
سلول گالوانی
gametangium
U
سلول جنسی
data cell
U
سلول داده
cellulated
U
سلول دار
memory cell
U
سلول حافظه
mononuclear
U
سلول یک هستهای
nerve cell
U
سلول عصبی
accumulator cell
U
سلول اکومولاتور
scarlet sage
U
سلول اتشی
transformer cell
U
سلول ترانسفورماتور
cellular
U
سلول دار
unit cell
U
سلول واحد
solar cell
U
سلول خورشیدی
selenium cell
U
سلول سلنیومی
solar cells
U
سلول خورشیدی
stractural cell
U
سلول ساختاری
ward
U
سلول زندان
pixel
U
سلول تصویر
wards
U
سلول زندان
storage cell
U
سلول انباره
barrier layer cell
U
سلول لایه سدی
endoderm
U
لیف درخت یا سلول
spermatogonium
U
سلول موجد تخم
cataplasia
U
تغییرات قهقهرایی در سلول
ideal galvanic cell
U
سلول گالوانیکی ایده ال
cellulosic
U
ساخته شده از سلول
half cell reaction
U
واکنش نیم سلول
phagocyte
U
سلول بیگانه خوار
progamete
U
سلول مولد تخمچه
primitive cell
U
سلول واحد ابتدایی
ectoclast
U
پوسته خارجی سلول
karyoplasm
U
پرتوپلاسم هسته سلول
interneuron
U
وابسته به سلول عصب
intracellular
U
واقع در درون سلول
gonocyte
U
سلول تولید کننده
interneural
U
وابسته به سلول عصب
half cell potential
U
پتانسیل نیم سلول
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
infelt
U
درونی
inmost
U
درونی
intestine
U
درونی
inner
U
درونی
tumble home
U
خم درونی
endogenous
U
درونی
civil
U
درونی
intrinsic
U
درونی
intestines
U
درونی
interior
U
درونی
in-
U
درونی
in-
U
:درونی
in
U
درونی
in
U
:درونی
innermost
U
درونی
inward
U
درونی
insides
U
درونی
subjective
U
درونی
interiors
U
درونی
internal
U
درونی
indoor
U
درونی
inside
U
درونی
macrogamete
U
سلول جنسی ماده بزرگتر
enclosure
U
سلول تارکان دنیا
[دین]
ovum
U
سلول نطفه ماده تخمک
engramme
U
تحولات دائمی هسته سلول
lysis
U
زوال وفساد سلول وغیره
acrosome
U
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
light sensitive cell
U
سلول حساس در برابر نور
loculus
U
سلول یا حفره تخمدان مرکب
end centered unit cell
U
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
karyokinesis
U
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
eletric eye
U
سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
engram
U
تحولات دائمی هسته سلول
microphage
U
سلول میکروب خوار کوچک
loggia
U
ایوان درونی
indravgnt
U
جریان درونی
the inner layer
U
چینه درونی
the inner layer
U
لایه درونی
inflow
U
ریزش درونی
ingrowth
U
رویش درونی
inherent viscosity
U
گرانروی درونی
interflow
U
جریان اب درونی
intercorrelation
U
وابستگی درونی
cooptation
U
انتخاب درونی
inner speech
U
گفتار درونی
inner shell electron
U
الکترون درونی
inner loop
U
حلقه درونی
inmost thoughts
U
اندیشههای درونی
logarithmic viscosity number
U
گرانروی درونی
internalizing
U
درونی کردن
endoderm
U
پرده درونی
internal work
U
کار درونی
pectorals
U
صدری درونی
pore pressure
U
فشار درونی
dynamically
U
نیروی درونی
ductless gland
U
غده درونی
dynamic
U
نیروی درونی
archivolt
U
قوس درونی
interior
U
درونی درون
aula
U
حیاط درونی
indoor
U
درونی داخلی
internalising
U
درونی کردن
endocardium
U
پرده درونی دل
subjectivity
U
درونی بودن
internalization
U
درونی ساختن
pectoral
U
صدری درونی
esoteric
U
رمزی درونی
innate
U
درونی چسبنده
interior affairs
U
کارهای درونی
internalizes
U
درونی کردن
enteroceptor
U
گیرنده درونی
intrinsic approach
U
رهیافت درونی
intrinsic motivation
U
انگیزش درونی
endophasia
U
تکلم درونی
interiors
U
درونی درون
in-fighting
U
کشمکش درونی
endogenous event
U
رویداد درونی
entophyte
U
انگل درونی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com