Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dermatome
U
قسمت خارجی یک موجود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actine
U
قسمت خارجی
exosphere
U
قسمت خارجی جو
outfield
U
قسمت خارجی میدان
pericranium
U
قسمت خارجی جمجمه
epicardium
U
قسمت خارجی عضله قلب
proctodaeum
U
قسمت خارجی پوسته مقعدومجرای مقعد
imposition
U
[بار اضافی در قسمت خارجی ساختمان]
epicarp
U
پوسته خارجی قسمت نرم میوه
outsides
U
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outside
U
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
polymorph
U
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio
U
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
exterior angle
U
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity
U
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
implied malice
U
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
outwork
U
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange
U
پول خارجی ارز خارجی
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
wilson
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
lives
U
موجود
bound
U
موجود
stock
U
موجود
in store
U
موجود
extant
U
موجود
inesse
U
موجود
stocked
U
موجود
handiest
U
موجود
handier
U
موجود
to the fore
U
موجود
handy
U
موجود
entities
U
موجود
disposal
U
موجود
life
U
موجود
on hand
U
موجود
available
U
موجود
entity
U
موجود
existing
U
موجود
existent
U
موجود
going
U
موجود
available goods
U
کالاهای موجود
biotype
U
موجود همزیست
available balance
U
مانده موجود
wight
U
موجود زنده
inexistent
U
غیر موجود
availability
U
موجود بودن
existing circumstances
U
شرایط موجود
gremlins
U
موجود وهمی
present
U
موجود اماده
records available
U
اطلاعات موجود
to be there
U
موجود بودن
spot goods
U
کالاهای موجود
thing
U
لباس موجود
gremlin
U
موجود وهمی
presented
U
موجود اماده
real
U
واقعی موجود
fleet in being
U
ناوگان موجود
to have in stock
U
موجود داشتن
presents
U
موجود اماده
ready money
U
پول موجود
presenting
U
موجود اماده
effective strength
U
استعدادرزمی موجود
status quo
U
وضع موجود
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
hygroscopic moisture
U
رطوبت موجود در هوا
hemophile
U
موجود خون دوست
being
U
موجود زنده شخصیت
biogenic
U
موجد موجود زنده
extant
U
نسخهء موجود و باقی
superman
U
موجود مافوق انسان
supermen
U
موجود مافوق انسان
clara
U
هدف موجود نیست
water hardness
U
[میزان املاح موجود در آب]
built in
U
موجود در داخل چیزی
The root of exisiting differences.
U
ریشه اختلافات موجود
virtual
U
موجود بالقوه تقدیری
organism
U
ترکیب موجود زنده
stock accounting
U
حساب کالاهای موجود
on hand
U
وسایل موجود درانبار
uric
U
موجود در ادرار پیشابی
anaerobe
U
موجود غیر هوازی
microorganisms
U
موجود ذره بینی
nonentity
U
چیز غیر موجود
nonentities
U
چیز غیر موجود
microorganism
U
موجود ذره بینی
back order
U
اماد غیر موجود
all available
U
تمام توپخانه موجود
organisms
U
ترکیب موجود زنده
frees
U
موجود در دیسک یا حافظه
freeing
U
موجود در دیسک یا حافظه
freed
U
موجود در دیسک یا حافظه
preexistent
U
ازلیت موجود از قبل
undertones
U
ته صدا موجود در زمینه
polyembryony
U
موجود چند جنینی
free
U
موجود در دیسک یا حافظه
available supply rate
U
نواخت اماد موجود
undertone
U
ته صدا موجود در زمینه
back berm
U
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
banshees
U
موجود وهمی بشکل روح
banshee
U
موجود وهمی بشکل روح
ubiquitous
U
همه جا حاضر موجود درهمه جا
latent
U
اضافه ازفرفیت بار موجود
humidity
U
میزان بخار اب موجود درهوا
solute
U
جسم حل شده موجود در محلول
symbiont
U
موجود زنده اجتمای یا همزی
menus
U
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
menu
U
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
satyrs
U
موجود نیمه انسان ونیمه بز
humus
U
موار الی موجود در خاک
hydrotaxis
U
واکنش موجود زنده نسبت به اب
satyr
U
موجود نیمه انسان ونیمه بز
beach reserves
U
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
avaiiability
U
موجود بودن بدرد خوردن
taxis
U
واکنش موجود زنده در برابرگرایش
available supply rate
U
نواخت اماد مهمات موجود
NO VACANCIES
U
اتاق خالی موجود نیست.
ammunition in hands of troops
U
مهمات موجود در دست یگانها
ammunition available supply rate
U
نواخت اماد مهمات موجود
hypostasis
U
موجود فرضی حالت تعلیق
moisture content
U
درصد رطوبت موجود در خاک
sop
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sops
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
zaps
U
حذف داده موجود در فضای کاری
preexist
U
ازلی بودن قبلا موجود شدن
zapping
U
حذف داده موجود در فضای کاری
zapped
U
حذف داده موجود در فضای کاری
zap
U
حذف داده موجود در فضای کاری
intravenous
U
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
armament
U
جنگ افزار موجود روی وسیله
intravenously
U
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
armaments
U
جنگ افزار موجود روی وسیله
backgrounds
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
halobiont
U
موجود زیست کننده دراب شور
line item
U
اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
keratin
U
ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
nucleon
U
پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
sylph
U
روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
radicalism
U
اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
addressability
U
کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
availability edit
U
بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
We dont have it in stock .
U
این جنس موجود نیست ( نداریم )
biont
U
واحد مستقل موجود زنده سلول
cybercafe
U
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
There are no tickets available for tonight .
U
بلیط برای امشب موجود نیست
set up
U
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
abiogenesis
U
ایجاد موجود زنده از موادبی جان
background
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
railway division
U
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
resource
U
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
To preserve the status quo .
U
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
staged crews
U
خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
gamodeme
U
نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
dock warrant
U
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
stare decisis
U
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
delivery forecast
U
پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com