Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bow
U
قسمت جلوی قایق
bowed
U
قسمت جلوی قایق
bowing
U
قسمت جلوی قایق
bows
U
قسمت جلوی قایق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up
U
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
Other Matches
lubber's line
U
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
fore
U
جلوی قایق
afterleech
U
بادبان جلوی قایق
foresheets
U
فضای جلوی قایق
wash
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
metopon
U
قسمت جلوی زائده جلومغز
forebody
U
بدنه قسمت جلوی ناو
panel
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
balanced control surfaces
U
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
beams
U
عریضترین قسمت قایق
amidship
U
قسمت میانی قایق
beam
U
عریضترین قسمت قایق
heel
U
قسمت عقبی بدنه قایق
underbody
U
قسمت بدنه قایق در زیر اب
heels
U
قسمت عقبی بدنه قایق
sternman
U
پاروزن قسمت عقب قایق باریک
skeg
U
قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
topsides
U
قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
skag
U
قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
quarter
U
یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
heel
U
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels
U
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
canopies
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
backwind
U
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
tacking
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
boat space
U
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
former
U
جلوی
frontward
U
جلوی
feont
U
جلوی
showboat
U
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
fore
U
جلوی درجلو
in the way
U
جلوی راه
sincipital
U
واقع در جلوی سر
prior
U
پیشین جلوی
before my very eyes
U
جلوی چشمهایم
forward
U
جلوی گستاخ
forwarded
U
جلوی گستاخ
at the fore
U
در جلوی کشتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
windshield
U
شیشه جلوی اتومبیل
windshields
U
شیشه جلوی اتومبیل
cambers
U
انحنای جلوی اسکی
camber
U
انحنای جلوی اسکی
to get in the way
U
جلوی راه را گرفتن
prowords
U
کلمات جلوی جملات
anticum
U
جرز جلوی معبد
Get out of my sight!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
bowling crease
U
خط موازی جلوی پایه ها
decks
U
سکوی جلوی تانک
decked
U
سکوی جلوی تانک
deck
U
سکوی جلوی تانک
Get out of my face!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
ackermanaxle
U
محور جلوی اتومبیل
nose spray
U
بسکهای جلوی گلوله
googol
U
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
forward echelon
U
رده جلوی نبرد
wind screen
U
شیشه جلوی اتومبیل
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
forward area
U
منطقه جلوی رزم
front mud guard
U
گلگیر جلوی اتومبیل
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
head sail
U
بادبان جلوی دکل
under one's nose
<adv.>
U
جلوی چشم کسی
to bridle one's own tongue
U
جلوی زبان خودرا گرفتن
forward bow spring
U
فنر جلوی سینه کشتی
to block
[hold up]
(the) traffic
U
جلوی رفت و آمد را گرفتن
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreshores
U
لبه جلوی ساحل دریا
foreshore
U
لبه جلوی ساحل دریا
To teach grandma to suck eggs.
U
جلوی لوطی معلق زدن
foresail
U
بادبان سه گوش در جلوی دکل
jib
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
To keep prices down.
U
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
Accidents wI'll happen .
U
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
hold one's fire
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
forwards
U
سه بازیگر جلوی تور والیبال
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
fore and aft
U
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
foreland
U
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
There is nothing to prevent me.
U
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Come and get warm by the fire .
U
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
U
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
It took place under my very eyes.
U
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
Drop me by the phone booth.
U
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
You are going to gain weight. if you let yourself go.
U
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
tack
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
leading point
U
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
It is never too late to mend.
U
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
mizzen staysail
U
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
He parked the car right in front of the garage.
U
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
hold one's tongue
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
tacked
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
You are roasting yourself in front of the fire .
U
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
tacks
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
Drop me off in front of the train station!
U
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
tacking
U
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
to swat the ball away
U
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
muzzle boresight
U
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
center of gravity envelope
U
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
ante-choir
U
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
zero stage
U
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
to let rip
U
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
I dare you to say it to his face.
U
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
railway division
U
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
moustaches
U
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
redout
U
قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observer
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers
U
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick
U
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
U
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person
U
نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout
U
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
barged
U
قایق
lighter
U
قایق
ferry boat
U
قایق
barge
U
قایق
barges
U
قایق
bilge
U
کف قایق
outboard
U
قایق
boat
U
قایق
boatdeck
U
پل قایق
lighters
U
قایق
boats
U
قایق
caique
U
قایق
ark
U
قایق
boat tail
U
دم قایق
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
gripe
U
تسمه قایق
boathouse
U
قایق خانه
boatchock
U
زین قایق
aft
U
عقب قایق
single
U
قایق یک نفره
grappling irons
U
لنگر قایق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com