English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
better part U قسمت بیشتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
goat hair U موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
mohair U کرک [نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
Other Matches
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth U صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
throttling U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
large adv U بیشتر
more than U بیشتر از
furthered U بیشتر
mostly U بیشتر
it is mostly iron U بیشتر
furthering U بیشتر
more U بیشتر
mainly U بیشتر
principally U بیشتر
more and more U هی بیشتر
furthers U بیشتر
further U بیشتر
rather U بیشتر
the more U بیشتر
the more better the best U هر چه بیشتر
for the most part U بیشتر
as early aspossible U هر چه بیشتر
as much as possible U هر چه بیشتر
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
most of them U بیشتر انها
further information U آگاهی بیشتر
more and more U بیشتر ازبیشتر
outshine U بیشتر درخشیدن
outstand U بیشتر ایستادن
oddson U بیشتر محتمل
over crowding U بیشتر باشد
outsit U بیشتر نشستن از
better U نیکوتر بیشتر
the most that i can do U بیشتر انها
most people U بیشتر مردم
majoring U بیشتر اعظم
majored U بیشتر اعظم
major U بیشتر اعظم
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
multichannel U با بیشتر از یک کانال
outshone U بیشتر درخشیدن
outshines U بیشتر درخشیدن
nine times out ten U بیشتر اوقات
rather ... than U بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
outshining U بیشتر درخشیدن
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
no more U نه دیگر [بیشتر]
to overcomein number U بیشتر بودن از
so many menŠso many minds U عقیده بیشتر
surviver U بیشتر عمرکننده
in the main U بیشتر اصلا
the many U بیشتر مردم
hypercard U یات بیشتر
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
no longer U نه بیشتر [زمانی]
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
so many menŠso many minds U هر چه اشخاص بیشتر
by superir wisdom U با خرد بیشتر
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
outbidding U بیشتر توپ زدن از
outlast U بیشتر طول کشیدن از
outlasted U بیشتر طول کشیدن از
outbidded U بیشتر توپ زدن از
outlasts U بیشتر طول کشیدن از
outlasting U بیشتر طول کشیدن از
outbids U بیشتر توپ زدن از
outliving U بیشتر دوام اوردن
outwalk U بیشتر راه رفتن از
outbid U بیشتر توپ زدن از
he makes most noise U او از همه بیشتر صدا یا
put someone's best foot forward <idiom> U بیشتر تلاش کردن
outwear U بیشتر دوام کردن
outwork U بیشتر کار کردن از
extensive cultivation U کار وسرمایه بیشتر
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
overlive U بیشتر زنده بودن از
full drive U باشتاب هرچه بیشتر
outwatch U بیشتر بیدار ماندن از
norther U بیشتر بطرف شمال
outstand U بیشتر تحمل کردن
outvote U بیشتر رای بردن از
outvoted U بیشتر رای بردن از
at full pelt U با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
ahead U دارای امتیاز بیشتر
outliving U بیشتر زنده بودن از
mares U مادیان 4 ساله یا بیشتر
mare U مادیان 4 ساله یا بیشتر
like nowhere else <adv.> U بیشتر از هر جای دیگر
it consists mainly U بیشتر عبارت است از
roundabout production U تولید با کارائی بیشتر
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
outlives U بیشتر زنده بودن از
as soon as possible U بزودی هرچه بیشتر
outlive U بیشتر دوام اوردن
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outlive U بیشتر زنده بودن از
outlived U بیشتر دوام اوردن
outlived U بیشتر زنده بودن از
outlives U بیشتر دوام اوردن
outvoting U بیشتر رای بردن از
outvotes U بیشتر رای بردن از
transuranium U دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
It does more harm than good . U ضررش از نفعش بیشتر است
multi- U در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
transuranic U دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
semidouble U دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
overload U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
multi U در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
overloads U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
It tends to be blue . It is bluish. U بیشتر برنگ آبی می زند
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
at full speed U با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
compound parry U دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
More money is not the answer to this problem. U پول بیشتر حل این مسئله نیست.
riot U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
composer U آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
excess cover treaty U قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
half century U 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
century U 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
ness on his part U این بیشتر بواسطه کمرویی است
to jackknife truck-trailers U تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
supercharger U دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
Cut a little more off the top. یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
more frequently than ever <adv.> U نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
loved i nothonour more U اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
operator U انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
operators U انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
man up U بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
queued U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queue U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
peter penny U زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
accuracy U هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
queues U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queueing U افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
centuries U 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
Cut a little more off the back. یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
have half a mind <idiom> U احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
outpoint U سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
ventre a terre U سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
early bird catches the worm <idiom> U هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
catch up U تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
larceny petty U بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
parlour maid U کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
supercharged U موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
gaze hound U تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
extra- U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extras U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com