Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
recoupment
U
قسطی پرداخت کردن یا بازپرداخت قسطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
installment payment
U
پرداخت قسطی
never-never
U
پرداخت قسطی
payment by installments
U
پرداخت قسطی
installments
U
پرداخت قسطی
instalment
U
پرداخت قسطی
instalments
U
پرداخت قسطی
agreement on partial payments
U
توافق در پرداخت های قسطی
installment
U
قسطی
credit sale
U
فروش قسطی
tally trade
U
داد و ستد قسطی
pay off something
U
چیزی را قسطی پرداختن
to buy something on hire purchse
[British English]
U
چیزی را قسطی خریدن
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
to buy something on the installment plan
[system]
U
چیزی را قسطی خریدن
to pay off a debt
[mortgage]
U
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
to buy something on the never-never
[British English]
[humorous]
<idiom>
U
چیزی را قسطی خریدن
[اصطلاح روزمره]
to compound
U
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
paying off
[clearing off]
[repayment]
U
بازپرداخت
[پرداخت کامل اقساط]
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
reimbursements
U
بازپرداخت
refunding
U
بازپرداخت
payback
U
بازپرداخت
re payment
U
بازپرداخت
refund
U
بازپرداخت
refunded
U
بازپرداخت
reimbursement
U
بازپرداخت
repayment
U
بازپرداخت
repayments
U
بازپرداخت
kickback
U
بازپرداخت
refunds
U
بازپرداخت
kickbacks
U
بازپرداخت
redemption
U
بازپرداخت استهلاک
payback period
U
دوره بازپرداخت
reimbursements
U
بازپرداخت وجه
reimbursement
U
بازپرداخت وجه
tax refund
U
بازپرداخت مالیات
appropriation refund
U
بازپرداخت سپرده
annual payment factor
U
ضریب بازپرداخت سالیانه
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
burnish
U
پرداخت کردن
pays
U
پرداخت کردن
planish
U
پرداخت کردن
disburse
U
پرداخت کردن
furbished
U
پرداخت کردن
disbursed
U
پرداخت کردن
polish
U
پرداخت کردن
furbish
U
پرداخت کردن
furbishing
U
پرداخت کردن
furbishes
U
پرداخت کردن
burnishes
U
پرداخت کردن
disburses
U
پرداخت کردن
polishes
U
پرداخت کردن
to finish off
U
پرداخت کردن
buffer
U
پرداخت کردن
disbursing
U
پرداخت کردن
pay off
U
پرداخت کردن
tumbles
U
پرداخت کردن
scours
U
پرداخت کردن
tumble
U
پرداخت کردن
scoured
U
پرداخت کردن
pay
U
پرداخت کردن
paying
U
پرداخت کردن
scour
U
پرداخت کردن
tumbled
U
پرداخت کردن
reimbursing
U
باز پرداخت کردن
to polish off
U
با شتاب پرداخت کردن
filed
U
ساییدن پرداخت کردن
payment in advance
U
پیش پرداخت کردن
pay off
U
تسویه کردن پرداخت
reimburses
U
باز پرداخت کردن
reimbursed
U
باز پرداخت کردن
reimburse
U
باز پرداخت کردن
smoothing
U
صاف کردن پرداخت
buffs
U
با چرم پرداخت کردن
give
U
دادن پرداخت کردن
die burnish
U
پرداخت کردن حدیدهای
curries
U
پرداخت کردن چرم
curry
U
پرداخت کردن چرم
giving
U
دادن پرداخت کردن
buff
U
با چرم پرداخت کردن
dabbing
U
پرداخت کردن سنگ
pay in advance
U
پیش پرداخت کردن
gives
U
دادن پرداخت کردن
file
U
ساییدن پرداخت کردن
pay at sight
U
نقدا" پرداخت کردن
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
defaults
U
عدم پرداخت قصور کردن
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
spot
U
کشف کردن اماده پرداخت
advances
U
ترقی کردن پیش پرداخت
defaulting
U
عدم پرداخت قصور کردن
advancing
U
ترقی کردن پیش پرداخت
default
U
عدم پرداخت قصور کردن
To demand prompt payment.
U
تقاضای پرداخت فوری کردن
advance
U
ترقی کردن پیش پرداخت
defaulted
U
عدم پرداخت قصور کردن
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
to suspend payment
U
پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
final shaving
U
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
ro rub up
U
خمیر کردن پرداخت کردن
spends
U
پرداخت کردن خرج کردن
smooth the paint
U
رنگ کردن و پرداخت کردن
spend
U
پرداخت کردن خرج کردن
foreclosing
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclose
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
corn-effect
U
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
pt
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
paying
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
lustreer
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
payment
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
furbisher
U
پرداخت گر
making good
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
discharging
U
پرداخت
refund
U
پس پرداخت
finishing
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
finishing touches
U
پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
disbursement
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
remitment
U
پرداخت
finishes
U
پرداخت
defrayal
U
پرداخت
settlements
U
تسویه پرداخت
down payment
U
پیش پرداخت
prepayment
U
پیش پرداخت
subscriptions
U
تعهد پرداخت
paymasters
U
مامور پرداخت
prest
U
پیش پرداخت
payable
U
قابل پرداخت
subscription
U
تعهد پرداخت
settlement
U
تسویه پرداخت
remittance
U
پرداخت تادیه
remittances
U
پرداخت تادیه
diamond polishing
U
پرداخت الماسی
settlement
U
تصفیه پرداخت
satin
U
جلا پرداخت
back freigt
U
پرداخت کرایه
financing
U
پرداخت هزینه
finish
U
پرداخت کار
finances
U
پرداخت هزینه
financed
U
پرداخت هزینه
finance
U
پرداخت هزینه
earnest money
U
پیش پرداخت
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
shear
U
پرداخت فرش
repayment
U
پرداخت مجدد
non-payment
U
عدم پرداخت
money back
U
تضمین پرداخت
reimbursements
U
باز پرداخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com