English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
large spread U فاصله گلوله ها راکم کنید
We should be leaving now. U باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
to reduce an establishment U کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
daisy cutter U اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
cough up U پرداختن
disburse U پرداختن
practising U پرداختن
practises U پرداختن
practise U پرداختن
practicing U پرداختن
pays U پرداختن
disbursed U پرداختن
disburses U پرداختن
imburse U پرداختن
aby U پرداختن
shell out U پرداختن
take to U پرداختن
to fork over U پرداختن
defrays U پرداختن
defraying U پرداختن
defray U پرداختن
to brush up U پرداختن
disbursing U پرداختن
pony up <idiom> U پرداختن
abye U پرداختن
meets U پرداختن
meet U پرداختن
practice U پرداختن
defrayed U پرداختن
kick over <idiom> U پرداختن
fork out <idiom> U پرداختن
foot the bill <idiom> U پرداختن
paying U پرداختن
pay U پرداختن
foot U پرداختن مخارج
prepay U قبلا پرداختن
to make a part [ial] payment U یک قسط را پرداختن
pay at tenor U در سررسید پرداختن
indemnify U غرامت پرداختن
activate U بفعالیت پرداختن
to pay on account [American English] U یک قسط را پرداختن
turn to U بکار پرداختن
To pay money. To make a payment. U پول پرداختن
To get on with a job. U بکاری پرداختن
to pay in a U پیشکشی پرداختن
pipe up U به سخن پرداختن
get down to work U بکار پرداختن
putting U بفعالیت پرداختن
nailed U به موقع پرداختن
put U بفعالیت پرداختن
puts U بفعالیت پرداختن
nail U به موقع پرداختن
activate U به فعالیت پرداختن
indemnity U غرامت پرداختن
indemnities U غرامت پرداختن
nails U به موقع پرداختن
activated U به فعالیت پرداختن
recompense U غرامت پرداختن
recompensing U غرامت پرداختن
activating U به فعالیت پرداختن
activates U به فعالیت پرداختن
recompenses U غرامت پرداختن
recompensed U غرامت پرداختن
to pore [over; on] U به مطالعه دقیق پرداختن
loose U سبکبار کردن پرداختن
loosest U سبکبار کردن پرداختن
pay off something U چیزی را قسطی پرداختن
looser U سبکبار کردن پرداختن
proceed U اقدام کردن پرداختن به
pay up U تمام وکمال پرداختن
poney U پرداختن خلاصه اخبار
pony U پرداختن خلاصه اخبار
ponies U پرداختن خلاصه اخبار
pores U بمطالعه دقیق پرداختن
acquits U پرداختن و تصفیه کردن
pore U بمطالعه دقیق پرداختن
acquitting U پرداختن و تصفیه کردن
acquit U پرداختن و تصفیه کردن
to pay up U تمام و کمال پرداختن
to pay off U تمام و کمال پرداختن
proceeded U اقدام کردن پرداختن به
to pay off a debt [mortgage] U بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
pick up the tab <idiom> U صورت حساب کسی را پرداختن
treat someone <idiom> U پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
liquidated damages U پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
to get down to business U به کار اصلی پرداختن [اصطلاح روزمره]
activated U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activates U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activating U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
to compound U قسطی پرداختن [کمتراز بهای اصلی]
to pay against receipt U در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com