Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
in the hole
<idiom>
U
قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
usufruct
U
از عین ونمائات مالی استفاده کردن حق عمری و رقبی داشتن
fiscal drag
U
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial statement
U
صورت مالی گزارش مالی
weariness
U
ماندگی
staleness
U
ماندگی
languor
U
ماندگی پژمردگی
lags
U
عقب ماندگی
lagged
U
عقب ماندگی
backwardness
U
عقب ماندگی
spinsterhood
U
خانه ماندگی
lag
U
عقب ماندگی
autism
U
در خود ماندگی
underdevelopment
U
عقب ماندگی
retardation
U
عقب ماندگی
infantilism
U
کودک ماندگی
mental subnormality
U
عقب ماندگی ذهنی
hypophrenia
U
عقب ماندگی ذهنی
demurrage
U
خسارت بیکار ماندگی
oligophrenia
U
عقب ماندگی ذهنی
mental deficiency
U
عقب ماندگی ذهنی
underdevelopment
U
عقب ماندگی گسترشی
mental retardation
U
عقب ماندگی ذهنی
mental deficiency
U
عقب ماندگی روانی وفکری
primary mental deficiency
U
عقب ماندگی ذهنی نخستین
secondary mental deficiency
U
عقب ماندگی ذهنی ثانوی
mongolism
U
عقب ماندگی مغول وارگی
borderline mental retardation
U
عقب ماندگی ذهنی مرزی
catch up
U
تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
quando acciderint
U
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere
U
موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
finances
U
مالی
financing
U
مالی
monetary
U
مالی
fiscal
U
مالی
accounting classification
U
کد مالی
finance
U
مالی
pecuniary
U
مالی
financed
U
مالی
financial
U
مالی
judgment debt
U
محکوم به مالی
in low water
U
در تنگی مالی
illinition
U
روغن مالی
chamberlains
U
نافر مالی
fiscally
U
ازلحاظ مالی
fiscal policy
U
سیاست مالی
financially
U
از نظر مالی
financial market
U
بازار مالی
slobbery
U
لجن مالی
fiscal
U
سال مالی
financial year
U
سال مالی
mart
U
بازار مالی
financial years
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی
financier
U
متخصص مالی
roughcast
U
گل مالی شده
embrocation
U
روغن مالی
felting
U
نمد مالی
fiscal year
U
دوره مالی
finance house
U
موسسه مالی
finance markets
U
بازارهای مالی
finance officer
U
افسر مالی
embrocations
U
روغن مالی
fiscal years
U
دوره مالی
anointment
U
پماد مالی
fiscal years
U
سال مالی
capital commitment
U
تعهدات مالی
chamberlain
U
نافر مالی
committee of ways and means
U
کمیسیون مالی
financial ability
U
تمکن مالی
financial adviser
U
مشاور مالی
financial inventory
U
ذخایر مالی
financial management
U
مدیریت مالی
financial period
U
دوره مالی
financial plan
U
برنامه مالی
financial policy
U
سیاست مالی
financial position
U
وضعیت مالی
financial relations
U
روابط مالی
financial secretary
U
مشاور مالی
financial status
U
وضع مالی
financial e.
U
متخصص مالی
fiscal control
U
نظارت مالی
financial intermediary
U
واسطه مالی
financial feasibility
U
امکان مالی
financial expenses
U
هزینههای مالی
financial affairs
U
امور مالی
financial assets
U
دارائیهای مالی
financial assets
U
موجودی مالی
financial bill
U
لایحه مالی
financial budget
U
بودجه مالی
financial capital
U
سرمایه مالی
financial centers
U
مراکز مالی
financial circles
U
محافل مالی
financial crisis
U
بحران مالی
financial data
U
اطلاعات مالی
fiscal control
U
کنترل مالی
sparge
U
گل مالی کردن
rough usage
U
دست مالی
credited
U
اعتبار مالی
crediting
U
اعتبار مالی
credits
U
اعتبار مالی
spiel
U
شیره مالی
inunction
U
روغن مالی
subsidization
U
کمک مالی
subsidies
U
کمکهای مالی
financiers
U
متخصص مالی
self support
U
استقلال مالی
subvention
U
کمک مالی
sustentation
U
استعانت مالی
snow job
U
ماست مالی
sustention
U
استعانت مالی
taction
U
دست مالی
fund
U
اعتبار مالی
padding
U
لگد مالی
funded
U
اعتبار مالی
non pecuniary
U
غیر مالی
Mali
U
کشور مالی
waxing
U
موم مالی
unction
U
روغن مالی
subsidy
U
کمک مالی
credit
U
اعتبار مالی
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
financing
U
قسمت مالی یا دارایی
finances
U
قسمت مالی یا دارایی
to come into a property
U
مالی را صاحب شدن
financial intermediary
U
موسسه مالی واسطه
financial investment
U
سرمایه گذاری مالی
accountable disbursing officer
U
افسر ذیحساب مالی
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
roughest
U
دست مالی کردن
financial mission
U
هئیت مامورین مالی
financial statement
U
صورت وضعیت مالی
rough
U
دست مالی کردن
felt
U
نمد مالی کردن
aid package
U
بسته کمک مالی
tools of fiscal policy
U
ابزار سیاست مالی
scrabbled
U
دست مالی کردن
tallow
U
پیه مالی کردن
active fiscal policy
U
سیاست مالی فعال
annual financial statement
U
گزارش مالی سالانه
financed
U
قسمت مالی یا دارایی
means test
U
سنجش استطاعت مالی
embrocate
U
روغن مالی کردن
scrabbling
U
دست مالی کردن
scrabbles
U
دست مالی کردن
discretionary fiscal policy
U
سیاست مالی اختیاری
disbursing officer
U
افسر ذیحساب مالی
current income
U
درامد یک سال مالی
restrictive fiscal policy
U
سیاست مالی انقباضی
contractionary fiscal policy
U
سیاست مالی انقباضی
compensatory fiscal policy
U
سیاستهای مالی ترمیمی
means tests
U
سنجش استطاعت مالی
expansionary fiscal policy
U
سیاست مالی انبساطی
spiel
U
شیره مالی کردن
anointment
U
روغن مالی تدهین
finance
U
قسمت مالی یا دارایی
financial accounts
حساب های مالی
anoints
U
روغن مالی کردن
finance company
U
شرکت تامین مالی
anointing
U
روغن مالی کردن
austere fiscal policy
U
سیاست مالی مضیق
anoint
U
روغن مالی کردن
scrabble
U
دست مالی کردن
functional finance
U
سیاست مالی اصولی
inuct
U
روغن مالی کردن
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work.
U
ماست مالی کردن
chief financial officer
[CFO]
U
مدیر امور مالی
fiscal
U
مربوط به مالی یامالیه
salvaging
U
مالی را از خطرنجات دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com