English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
project loans U قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
project loans U قرضههای مربوط به پروژه ها
back end server U کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enhance U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhanced U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhances U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
modals U 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
modal U 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
characteristics of underdeveloping U مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
key projects U طرحهای کلیدی
mational projects U طرحهای ملی
irrigational schemes U طرحهای ابیاری
regional projects U طرحهای منطقهای
agricultural projects U طرحهای کشاورزی
quasi experimental designs U طرحهای شبه ازمایشی
bender gestalt test U ازمون طرحهای بندر
cat's cradle U ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
bender visual motor gestalt test U ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
family U محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
families U محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
utopianism U تهیه طرحهای غیر عملی برای اصلاحات
utopism U خیالبافی تهیه طرحهای غیر عملی برای اصلاحات
target offset methode U روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
outreach U توسعه یافتن توسعه
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
Short – term ( long – term ) projects . U طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
developments U توسعه
enlargements U توسعه
enlarges U توسعه
enlargement U توسعه
development U توسعه
upgrowth U توسعه
enlarge U توسعه
enlarged U توسعه
enlarging U توسعه
amplification U توسعه
delelopment U توسعه
outspread U توسعه
promotions U توسعه
promotion U توسعه
increments U توسعه
increment U توسعه
stop go policy U توسعه
extensions U توسعه
spreads U توسعه
spread U توسعه
extension U توسعه
expansion U توسعه
extending U توسعه دادن
promoting U توسعه دادن
extend U توسعه دادن
self development U توسعه نفس
development plan U برنامه توسعه
exepandable U قابل توسعه
pattern of development U الگوی توسعه
pole of development U قطب توسعه
rural development U توسعه روستائی
progation U توسعه تکثیر
regional development U توسعه منطقهای
developement U توسعه دادن
development bank U بانک توسعه
regional development U توسعه ناحیهای
cultural development U توسعه فرهنگی
extends U توسعه دادن
combat development U توسعه رزمی
phasess of development U مراحل توسعه
path of expansion U مسیر توسعه
enlarge U توسعه دادن
promotes U توسعه دادن
extensibility U توسعه پذیری
extensible U توسعه پذیر
enriching U توسعه دادن
enriches U توسعه دادن
enrich U توسعه دادن
internal development U توسعه داخلی
enlarging U توسعه دادن
enlarges U توسعه دادن
increscent U زیادی توسعه
enlarged U توسعه دادن
amplification U توسعه تقویت
development policy U سیاست توسعه
development time U زمان توسعه
development tools U ابزار توسعه
promoted U توسعه دادن
open out U توسعه دادن
promote U توسعه دادن
research and development U تحقیق و توسعه
economic development U توسعه اقتصادی
to unfold U توسعه دادن
monetary expansion U توسعه پولی
expandability U قابلیت توسعه
expanded , capacity U توسعه فرفیت
export promotion U توسعه صادرات
historical development U توسعه تاریخی
extendable U توسعه پذیر
urban renewal U توسعه شهری
uneven development U توسعه نامتوازن
underdevelopment U توسعه نیافتگی
under development U دردست توسعه
expandsionism U توسعه طلبی
increase U توسعه دادن
increased U توسعه دادن
booms U توسعه یافتن
expanses U بسط و توسعه
expanse U بسط و توسعه
develops U توسعه دادن
boom U توسعه عظیم
boom U توسعه یافتن
expansion U گسترش توسعه
boomed U توسعه عظیم
boomed U توسعه یافتن
booming U توسعه عظیم
booming U توسعه یافتن
booms U توسعه عظیم
increases U توسعه دادن
expansionist U توسعه طلبی
develop U توسعه دادن
social development U توسعه اجتماعی
spread U توسعه دادن
technical development U توسعه فنی
anti development policy U سیاست ضد توسعه
to open out U توسعه دادن
expansionism U توسعه طلبی
underdeveloped U توسعه نیافته
spreads U توسعه دادن
expansive U متمایل به توسعه
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
development planning U برنامه ریزی توسعه
extensible language U زبان توسعه پذیر
class improvement plan U طرح توسعه ناو
develop U توسعه دادن اشکارکردن
characteristics of underdevelopment U ویژگیهای توسعه نیافتگی
develops U توسعه دادن اشکارکردن
to develop [into] U توسعه دادن وضعیت [به]
regress U برگشت [به حالت کم توسعه]
to spread [across] [over] U توسعه یافتن [سرتاسر]
regression U برگشت [به حالت کم توسعه]
step backwards U برگشت [به حالت کم توسعه]
regression U بازگشت [به حالت کم توسعه]
development countries U کشورهای قابل توسعه
development cost U هزینه توسعه در تولیدمحصول
development system U سیستم توسعه یافته
developing countries U کشورهای در حال توسعه
developed contries U ممالک توسعه یافته
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
regress U بازگشت [به حالت کم توسعه]
step backwards U بازگشت [به حالت کم توسعه]
corrosive attack U اغاز و توسعه خورندگی
top down development U توسعه از بالا به پایین
to grow [into] U توسعه دادن وضعیت [به]
extended memory U حافظه توسعه یافته
extended precision U دقت توسعه یافته
extendible U قابل توسعه کش دار
inextension U عدم امتداد یا توسعه
underdeveloped countries U کشورهای توسعه نیافته
outstretch U توسعه دادن بسط
microcomputer development system U سیستم توسعه ریزکامپیوتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com