English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
Other Matches
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymie U قرار گرفتن
stand U قرار گرفتن
stymied U قرار گرفتن
lies U قرار گرفتن
stymieing U قرار گرفتن
lie U قرار گرفتن
lied U قرار گرفتن
stymies U قرار گرفتن
grades U در پایهای قرار گرفتن
surmounting U بالا قرار گرفتن
surmounts U بالا قرار گرفتن
surmounted U بالا قرار گرفتن
pew U درنیمکت قرار گرفتن
colocate U کنار هم قرار گرفتن
heel در پاشنه قرار گرفتن
surmount U بالا قرار گرفتن
pews U درنیمکت قرار گرفتن
grade U در پایهای قرار گرفتن
emotionalize U تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
alignment U قرار گرفتن مناسب در صفحه
attitudes U حالت قرار گرفتن رفتار
snug U بطور دنج قرار گرفتن
bearing direction U جهت قرار گرفتن یاطاقان
alignment U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignments U قرار گرفتن مناسب در صفحه
feel the pinch <idiom> U در تنگنای مالی قرار گرفتن
equitant U رویهم قرار گرفتن برگها
aligning U دریک ردیف قرار گرفتن
aligned U دریک ردیف قرار گرفتن
in one's good books (graces) <idiom> U موردعلاقه شخص قرار گرفتن
attitude U حالت قرار گرفتن رفتار
aligns U دریک ردیف قرار گرفتن
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
align U دریک ردیف قرار گرفتن
alignments U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
bears U درسمت قرار گرفتن در سمت
poise of head U وضع قرار گرفتن سر روی تن
target pattern U شکل قرار گرفتن هدف
bear U درسمت قرار گرفتن در سمت
to receive attantion U مورد توجه قرار گرفتن
haul defilade U تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
averages U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
overlapped U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
venation U ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
take cover U پشت جان پناه قرار گرفتن
overlap U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
averaging U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
overlaps U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
trifle U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
format U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
luggage compartment U محل قرار گرفتن جامه دان
formats U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
averaged U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
in situ U [قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
trifles U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
disposure U درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
succeeds U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
chop U زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
pillow U بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillows U بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
battery groung pattern U وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
unwarned exposed U به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
chopped U زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
quivered U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivering U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivers U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quiver U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
textures U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
exposures U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
finish crossover U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
texture U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
exposure U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital U واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
hang U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extensions U کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extension U کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
sprocket holes U مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
cover off U پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective U خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
mount U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mounts U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
pre establish U از پیش بر قرار کردن
indenture U با قرار داداستخدام کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
arrange U قرار گذاشتن سازمند کردن
keep an appointment U قبول کردن قرار ملاقات
arranges U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranged U قرار گذاشتن سازمند کردن
reestablish U دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
arranging U قرار گذاشتن سازمند کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
to impose a curfew U خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
engarland U درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
treated U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
treat U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
strings attached <idiom> U تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
treats U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
cache U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
collated U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
caches U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
ret U در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
collate U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
underpin U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
circle U گرفتن احاطه کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
obtain U فراهم کردن گرفتن
fog U تیره کردن مه گرفتن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
circles U گرفتن احاطه کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
circled U گرفتن احاطه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com