Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
writ
U
قرار دادگاه
writs
U
قرار دادگاه
decree
U
قرار دادگاه
decreed
U
قرار دادگاه
decreeing
U
قرار دادگاه
decrees
U
قرار دادگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
court order
U
قرار صادره از دادگاه
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
Other Matches
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts
U
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
U
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
parquet
U
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
remanet
U
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus
U
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
writs
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
U
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writ
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
court division
U
دادگاه
court of justice
U
دادگاه
courtroom
U
دادگاه
courtrooms
U
دادگاه
judgement seat
U
دادگاه
courthouse
U
دادگاه
court
U
دادگاه
courthouses
U
دادگاه
forums
U
دادگاه
forum
U
دادگاه
tribunals
U
دادگاه
tribunal
U
دادگاه
courts
U
دادگاه
court of law
U
دادگاه
judgement hall
U
دادگاه
evoking
U
به دادگاه بالاتربردن
bars
U
وکالت دادگاه
cite
U
به دادگاه خواندن
cited
U
به دادگاه خواندن
police court
U
دادگاه خلاف
juvenile courts
U
دادگاه نوجوانان
law court
U
دادگاه قضایی
kangaroo courts
U
دادگاه مندرآوردی
jurisdiction of the court
U
صلاحیت دادگاه
juvenile court
U
دادگاه نوجوانان
juvenile court
U
دادگاه اطفال
district court
U
دادگاه بخش
disciplinary tribunal
U
دادگاه انتظامی
eyre
U
دادگاه سیار
judicial confession
U
اقرار در دادگاه
juvenile courts
U
دادگاه اطفال
evoke
U
به دادگاه بالاتربردن
law courts
U
دادگاه قضایی
evokes
U
به دادگاه بالاتربردن
bar
U
وکالت دادگاه
kangoroo court
U
دادگاه محلی
magistrates court
U
دادگاه جنحه
quarter sessions
U
دادگاه استینافی
queens bench division
U
دادگاه ملکه
police force
U
دادگاه پلیس
questor
U
افسررئیس دادگاه
writs
U
حکم دادگاه
rota
U
دادگاه کاتولیکی
rotas
U
دادگاه کاتولیکی
superior court
U
دادگاه تمیز
writ
U
حکم دادگاه
superior court
U
دادگاه عالی
recourse action
U
رجوع به دادگاه
rehearing
U
تجدیدجلسه دادگاه
summary court
U
دادگاه بدوی
police forces
U
دادگاه پلیس
quaestor
U
افسررئیس دادگاه
kangaroo court
U
دادگاه پوشالی
prsbytery
U
دادگاه شرعی
kangaroo courts
U
دادگاه غیرقانونی
martial court
U
دادگاه نظامی
military tribunal
U
دادگاه نظامی
military court
U
دادگاه نظامی
municipal court
U
دادگاه شهرداری
municipal court
U
دادگاه داخلی
peace court
U
دادگاه بخش
per curium
U
به وسیله دادگاه
petty session
U
دادگاه سیار
kangaroo courts
U
دادگاه پوشالی
police power
U
دادگاه پلیس
president of the court
U
رئیس دادگاه
kangaroo court
U
دادگاه مندرآوردی
kangaroo court
U
دادگاه غیرقانونی
provost court
U
دادگاه پادگانی
special tribunal
U
دادگاه اختصاصی
auto da fe
U
رای دادگاه
beadle
U
منادی دادگاه
warning
U
اخطاریه دادگاه
warnings
U
اخطاریه دادگاه
courts of inquiry
U
دادگاه تفتیش
circuit court
U
دادگاه منطقهای
ushered
U
دربان دادگاه
divan
U
دادگاه اسلامی
diwan
U
دادگاه اسلامی
circuit court
U
دادگاه استیناف
assize court
U
دادگاه جنایی
administrative tribunal
U
دادگاه اداری
receivership
U
امانت دادگاه
usher
U
دربان دادگاه
court division
U
بخش دادگاه
ushering
U
دربان دادگاه
ushers
U
دربان دادگاه
courtroom
U
اطاق دادگاه
courtrooms
U
اطاق دادگاه
court of appeal
U
دادگاه استان
court of appeal
U
دادگاه استیناف
court of appeal
U
دادگاه پژوهش
courts of appeal
U
دادگاه استان
courts of appeal
U
دادگاه استیناف
courts of appeal
U
دادگاه پژوهش
contempt og court
U
اهانت به دادگاه
canonry
U
دادگاه شرع
court of appeals
U
دادگاه استیناف
criminal court
U
دادگاه جنایی
court session
U
جلسه دادگاه
court of inquiry
U
دادگاه تفتیش
tribunal
U
دادگاه محکمه
court of first instance
U
دادگاه شهرستان
tribunals
U
دادگاه محکمه
court of province
U
دادگاه استان
forum
U
دادگاه محکمه
forums
U
دادگاه محکمه
court of petty offences
U
دادگاه لغزش
court martial
U
دادگاه نظامی
court of iquiry
U
دادگاه رسیدگی
landesgericht
U
دادگاه ایالتی
court material
U
دادگاه نظامی
court of grievances
U
دادگاه مظالم
court of first instance
U
دادگاه بدوی
citing
U
به دادگاه خواندن
Chief Justices
U
رئیس دادگاه
Chief Justice
U
رئیس دادگاه
country court
U
دادگاه بخش
court martiall
U
دادگاه نظامی
cites
U
به دادگاه خواندن
venue
U
حوزه صلاحیت دادگاه
state's evidence
U
گواه دادگاه جنایی
small claims court
U
دادگاه دعاوی کوچک
decree absolute
حکم نهائی دادگاه
dockets
U
دفترتعیین وقت دادگاه
woolsack
U
کرسی یا صندلی دادگاه
actionable
U
قابل تعقیب در دادگاه
docket
U
دفترتعیین وقت دادگاه
docketed
U
دفترتعیین وقت دادگاه
docketing
U
دفترتعیین وقت دادگاه
docks
U
جایگاه متهم در دادگاه
magistrates
U
رئیس دادگاه بخش
magistrate
U
رئیس دادگاه بخش
magistrate
U
رئیس بخش دادگاه
sub judice
U
مورد مطالعه دادگاه
trial court
U
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
termtime
U
دوره اجلاسیه دادگاه
traffic court
U
دادگاه عبور و مرور
traffic court
U
دادگاه تخلفات رانندگی
process
U
جریان کار در دادگاه
magistrates
U
قاضی دادگاه جنحه
bars
U
جایگاه متهمین در دادگاه
bar
U
جایگاه متهمین در دادگاه
magistrates
U
رئیس بخش دادگاه
dock
U
جایگاه متهم در دادگاه
docked
U
جایگاه متهم در دادگاه
processes
U
جریان کار در دادگاه
magistrate
U
قاضی دادگاه جنحه
sitting in camera
U
جلسه خصوصی دادگاه
suing
U
به دادگاه شکایت کردن
international court
U
دادگاه بین المللی
judges disciplianary tribunal
U
دادگاه قضات انتظامی
decisions
U
حکم دادگاه داوری
decision
U
حکم دادگاه داوری
court martial order
U
رای دادگاه نظامی
foreign judgment
U
حکم دادگاه خارجی
court
U
دادگاه افهار عشق
judge advocate general
U
رئیس دادگاه نظامی
inquisitional
U
وابسته به دادگاه روحانی
have up
U
به دادگاه بردن یا احضارکردن
go to law
U
به دادگاه عارض شدن
sues
U
به دادگاه شکایت کردن
sued
U
به دادگاه شکایت کردن
court of review
U
دادگاه تجدید نظر
demurrer
U
اعتراض بصلاحیت دادگاه
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
extrajudicial confession
U
اقرار در خارج دادگاه
foreign judgment
U
رای دادگاه خارجی
general court martial
U
دادگاه عالی نظامی
county magestrate
U
قاضی دادگاه استان
sue
U
به دادگاه شکایت کردن
committed for trial
U
تسلیم متهم به دادگاه
police magistrate
U
رئیس دادگاه لغزش
probate court
U
دادگاه وصایا و ارث
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com