Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
put
U
قرار دادن داده در پشته
puts
U
قرار دادن داده در پشته
putting
U
قرار دادن داده در پشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pops
U
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped
U
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop
U
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
dates
U
قرار دادن داده در یک متن
date
U
قرار دادن داده در یک متن
capture
U
قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
batches
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
capturing
U
قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
batch
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
captures
U
قرار دادن داده در سیستم کامپیوتری
archive
U
قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
packing
U
قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
quantum meruit
U
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
pulls
U
بازیابی داده از پشته
pull
U
بازیابی داده از پشته
addressed
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
pop
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
top
U
جدیدترین داده فایل که به پشته افزوده میشود
pops
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
strobe
U
سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
pushed
U
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
pushes
U
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
push
U
دستور کامپیوتر که داده را روی لیست یا پشته LIFO ذخیره میکند
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
authorized
U
در اختیار قرار داده شده مجاز به اجازه استفاده داده شده
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
applied
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
installed
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
firmware
U
RO قرار داده شده است ابزار استوار
integral controller
U
واحد ارتباطات که درون یک کامپیوتر قرار داده شده است
packing
U
برنامهای که داده را در فضاهای ذخیره سازی کوچک قرار میدهد
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
storing
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
immediate
U
دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
sequences
U
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
sequence
U
بررسی اینکه داده ذخیره شده به صورت مناسب قرار دارد
slip sheet
U
صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
store
U
ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
sequences
U
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
down line processor
U
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
sequence
U
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
cordon bleu
U
گوشتی که در میان آن ژامبون و پنیر قرار داده و سرخمیکنند و معمولا با سس سرو میشود
distribute
U
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributing
U
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributes
U
عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
lays
U
قرار دادن
placement
U
قرار دادن
lodged
U
قرار دادن
lodges
U
قرار دادن
lay
U
قرار دادن
posit
U
قرار دادن
setting up
U
قرار دادن
puts
U
قرار دادن
sets
U
قرار دادن
putting
U
قرار دادن
set
U
قرار دادن
make
U
قرار دادن
makes
U
قرار دادن
row
U
قرار دادن
rowed
U
قرار دادن
placements
U
قرار دادن
rows
U
قرار دادن
lodge
U
قرار دادن
put
U
قرار دادن
settles
U
قرار دادن
located
U
قرار دادن
settle
U
قرار دادن
locates
U
قرار دادن
pack
U
قرار دادن
parked
U
قرار دادن
park
U
قرار دادن
locating
U
قرار دادن
relative location
U
قرار دادن
superpose
U
قرار دادن
locate
U
قرار دادن
underexpose
U
قرار دادن
individuate
U
تک قرار دادن
packs
U
قرار دادن
parks
U
قرار دادن
decimals
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal
U
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
shuttle
U
ماکو
[وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
DD/D
U
نرم افزاری که لیستی از نوع و حالت دادههای پایگاه داده در اختیار قرار میدهد
worded
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
utilising
U
در دسترس قرار دادن
include
U
قرار دادن شمردن
utilize
U
در دسترس قرار دادن
utilises
U
در دسترس قرار دادن
set of the sails
U
قرار دادن بادبانها
utilize
U
مورداستفاده قرار دادن
put in
U
قرار دادن چیزی در
utilising
U
مورداستفاده قرار دادن
includes
U
قرار دادن شمردن
places
U
قرار دادن گماردن
placing
U
قرار دادن گماردن
utilizing
U
در دسترس قرار دادن
utilizing
U
مورداستفاده قرار دادن
utilizes
U
در دسترس قرار دادن
meddle
U
در وسط قرار دادن
utilizes
U
مورداستفاده قرار دادن
couch
U
درلفافه قرار دادن
to lead by the nose
U
الت قرار دادن
prefer
U
جلو قرار دادن
preferring
U
جلو قرار دادن
place
U
قرار دادن گماردن
prefers
U
جلو قرار دادن
impact
U
زیرفشار قرار دادن
utilises
U
مورداستفاده قرار دادن
impacts
U
زیرفشار قرار دادن
sandwiched
U
در تنگنا قرار دادن
put to
U
در تنگنا قرار دادن
back-up
U
پشت قرار دادن
back up
U
پشت قرار دادن
pronate
U
دمر قرار دادن
prifixal
U
در جلوچیزی قرار دادن
prifix
U
در جلوچیزی قرار دادن
sandwich
U
در تنگنا قرار دادن
to put down
U
پایین قرار دادن
sandwiches
U
در تنگنا قرار دادن
purgatory
U
در برزخ قرار دادن
sides
U
در یکسو قرار دادن
utilised
U
در دسترس قرار دادن
utilised
U
مورداستفاده قرار دادن
couches
U
درلفافه قرار دادن
couched
U
درلفافه قرار دادن
meddled
U
در وسط قرار دادن
encapsulating
U
در محفظهای قرار دادن
encapsulates
U
در محفظهای قرار دادن
lap
U
رویهم قرار دادن
encapsulate
U
در محفظهای قرار دادن
lapped
U
رویهم قرار دادن
meddles
U
در وسط قرار دادن
side
U
در یکسو قرار دادن
compacting
U
تنگ هم قرار دادن
modelled
U
نمونه قرار دادن
modeled
U
نمونه قرار دادن
model
U
نمونه قرار دادن
treat
U
موردعمل قرار دادن
treated
U
موردعمل قرار دادن
laminate
U
رویهم قرار دادن
treats
U
موردعمل قرار دادن
lead by the nose
U
الت قرار دادن
subject
U
در معرض قرار دادن
subjected
U
در معرض قرار دادن
oppresses
U
درمضیقه قرار دادن
subjecting
U
در معرض قرار دادن
pile up
<idiom>
U
روی هم قرار دادن
models
U
نمونه قرار دادن
oppressing
U
درمضیقه قرار دادن
compacted
U
تنگ هم قرار دادن
compact
U
تنگ هم قرار دادن
inprocess
U
درجریان قرار دادن
incase
U
در صندوق قرار دادن
doubt
U
موردتردید قرار دادن
doubting
U
موردتردید قرار دادن
mans
U
قرار دادن سرنشین
doubts
U
موردتردید قرار دادن
man
U
قرار دادن سرنشین
immurement
U
در دیوار قرار دادن
boxed
U
قرار دادن در یک جعبه
compacts
U
تنگ هم قرار دادن
emplace
U
در محلی قرار دادن
oppress
U
درمضیقه قرار دادن
subjects
U
در معرض قرار دادن
colocate
U
درمجاورت هم قرار دادن
place at disposal
U
در دسترس قرار دادن
collimate
U
موازی قرار دادن
doubted
U
موردتردید قرار دادن
colocate
U
در مجاور هم قرار دادن
range
U
در طبقه قرار دادن
plebeianize
U
جزوتوده قرار دادن
ranges
U
در طبقه قرار دادن
obligate
U
در محظور قرار دادن
enfilade
U
روبروی هم قرار دادن
ranged
U
در طبقه قرار دادن
marginalising
U
مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalize
U
مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalized
U
مورد کمتوجهی قرار دادن
re lay
U
دوباره گذاردن یا قرار دادن
marginalizes
U
مورد کمتوجهی قرار دادن
talk out
U
مطرح مذاکره قرار دادن
marginalises
U
مورد کمتوجهی قرار دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com