English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
treaties U قرارداد پیمان نظامی
treaty U قرارداد پیمان نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
Bilateral contract. U پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
north atlantic treaty organization (nato U پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
vendors U فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendor U فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
brucsels treaty organization U سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
negotiated contract U قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
concordat U پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
league U پیمان
covenants U پیمان
leagues U پیمان
federating U هم پیمان
covenant U پیمان
in league U هم پیمان
promise U پیمان
confederates U هم پیمان
confederate U هم پیمان
promises U پیمان
lague U پیمان
federates U هم پیمان
federated U هم پیمان
federate U هم پیمان
vow U پیمان
deed of covenant U پیمان
allied U هم پیمان
compacts U پیمان
compacting U پیمان
compacted U پیمان
convenant U پیمان
obstriction U پیمان
vowed U پیمان
avow U پیمان
compaction U پیمان
vowing U پیمان
contract U پیمان
avowing U پیمان
compact U پیمان
pacts U پیمان
allying U هم پیمان
ally U هم پیمان
agreements U پیمان
oaths U پیمان
testament U پیمان
treaties U پیمان
pact U پیمان
vows U پیمان
hand U پیمان
handing U پیمان
agreement U پیمان
testaments U پیمان
avows U پیمان
allegiant U هم پیمان
treaty U پیمان
act U پیمان
acted U پیمان
oath U پیمان
troth U پیمان
contractor U پیمان کار
compact U پیمان معاهده
nonaligned U ناهم پیمان
compacted U پیمان معاهده
concord U یکجوری پیمان
offensive alliance U پیمان تهاجمی
compacts U پیمان معاهده
handfast U پیمان عروسی
compacting U پیمان معاهده
violation U پیمان شکنی
contractors U پیمان کار
treason U پیمان شکنی
locarno treaty U پیمان لوکارنو
renewal of the convention U تجدید پیمان
dunkrik treaty U پیمان دونکرک
covenants U پیمان بستن
affiance U پیمان ازدواج
contract U : پیمان بستن
conspires U هم پیمان شدن
conspired U هم پیمان شدن
conspire U هم پیمان شدن
to give ones faith U پیمان دادن
perjured U پیمان شکن
violaor U پیمان شکن
warlock U پیمان شکن
contract U کنترات پیمان .
purchase notice agreements U پیمان خرید
abjurer or abjuror U پیمان شکن
covenant U پیمان بستن
accords U مصالحه پیمان
accorded U مصالحه پیمان
accord U مصالحه پیمان
reneger U پیمان شکن
to pawn one's word U پیمان بستن
tripartite pact U پیمان سه جانبه
warsaw treaty U پیمان ورشو
conspiring U هم پیمان شدن
faiths U دین پیمان
perfidiousness U پیمان شکنی
perfidious U پیمان شکن
faith U دین پیمان
written contract U پیمان نامه
perfidy U پیمان شکنی
abjuration U پیمان شکنی
peace pact U پیمان صلح
allied U کشورهای هم پیمان
pacts U معاهده پیمان بستن
contracting officer U افسر متصدی پیمان
contractor plant U کارخانه پیمان کار
pact U معاهده پیمان بستن
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
convention U پیمان نامه انجمن
adhesion U الحاق دولتی به یک پیمان
capitulating U پیمان تسلیم بستن
brian kellogg U پیمان بریان کلوگ
capitulates U پیمان تسلیم بستن
capitulated U پیمان تسلیم بستن
capitulate U پیمان تسلیم بستن
confederacies U ایالات هم پیمان هم پیمانی
confederacy U ایالات هم پیمان هم پیمانی
alliance U پیمان بین دول
alliances U پیمان بین دول
cento U سازمان پیمان مرکزی
allied headquarters U قرارگاه کشورهای هم پیمان
casus fofderis U سبب انعقاد پیمان
conventions U پیمان نامه انجمن
to pledge one's word U قول یا پیمان دادن
to stand in with any one U با کسی هم پیمان بودن
nato forces U نیروهای پیمان ناتو
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
forswore U پیمان شکنی کرد
promise of marriage U قول یا پیمان عروسی
pacific security pact U پیمان امنیت پاسفیک
pact of non aggression U پیمان عدم تجاوز
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
casus fofderis U هدف انعقاد پیمان
to fly away from an agreement U پیمان شکنی کردن
forswear U پیمان شکنی یانقض
to forswear oneself U پیمان شکنی کردن
forswearing U پیمان شکنی یانقض
forswears U پیمان شکنی یانقض
to keep to one's word U درست پیمان بودن
locarno treaty U پیمان منعقدبین المان
protocol U قرارداد
convention U قرارداد
contract U قرارداد
conventions U قرارداد
protocols U قرارداد
mise U قرارداد
contract U :قرارداد
treaties U قرارداد
act U قرارداد
acted U قرارداد
treaty U قرارداد
default U قرارداد
defaulted U قرارداد
defaulting U قرارداد
defaults U قرارداد
deed U قرارداد
agreement U قرارداد
defoult U قرارداد
convenant U قرارداد
deed of covenant U قرارداد
pacts U قرارداد
deeds U قرارداد
pact U قرارداد
agreements U قرارداد
league U هم پیمان شدن گروه ورزشی
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
promises U قول دادن پیمان بستن
north atlantic treaty organization (nato U سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
they are sworn frends U با هم پیمان دوستی بسته اند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com