English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
justifiable homicide U قتل قابل عفو یا قتل مجاز قتلی که صفت مجرمانه ندارد
justifiable homicides U قتل قابل عفو یا قتل مجاز قتلی که صفت مجرمانه ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
culpably U مجرمانه
extends U فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
extending U فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
extend U فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
mens rea U قصد مجرمانه
privacy U قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
random access U فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
chapters U بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapter U بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
public U متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
tropologic U مجاز
lawful U مجاز
toluene U حد مجاز
admissible U مجاز
rated U مجاز
allowable U مجاز
commissioned U مجاز
authorized U مجاز
admissibll U مجاز
certified U مجاز
admittable U مجاز
at liberty U مجاز
permitted U مجاز
legal U مجاز
authorrized U مجاز
metonymy U مجاز
permissive U مجاز
licensed U مجاز
licensable U مجاز
permissible U مجاز
authorised U مجاز
allowed U مجاز
complements U حد مجاز مکمل
doses U مقدار مجاز
setting U شدت مجاز
dosed U مقدار مجاز
allowed vibrations U ارتعاشهای مجاز
complementing U حد مجاز مکمل
settings U شدت مجاز
dosing U مقدار مجاز
prescribed load U بار مجاز
authorized bank U بانک مجاز
contraband U غیر مجاز
authorized allowance U سهمیه مجاز
authorized manpower U استعدادپرسنلی مجاز
authorised clerk U واسطه مجاز
authorise U مجاز نمودن
safe load U بار مجاز
revocable contract U عقد مجاز
complemented U حد مجاز مکمل
complement U حد مجاز مکمل
allowances U میزان مجاز
speed limits U سرعت مجاز
speed limit U سرعت مجاز
not allowed U غیر مجاز
allowance U میزان مجاز
lawfully U به طور مجاز
permissibly U بطور مجاز
permissible velocity U تندی مجاز
permissible velocity U سرعت مجاز
permissible dosage U دوز مجاز
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
working stress U تنش مجاز
allowable stress U تنش مجاز
allowable load U بار مجاز
allowable level U تراز مجاز
allowable cargo load U حداکثربار مجاز
allowable cargo load U بار مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
unauthorized U غیر مجاز
admitance U روا مجاز
metonym U مجاز مرسل
permissible load U بار مجاز
delegation of authority U مجاز شمردن
working load U بار مجاز
tolerance U خطای مجاز
tolerance U تفاوت مجاز
tolerances U تفاوت مجاز
accredited U مجاز معتبر
idiographic U وابسته به مجاز
tolerances U خطای مجاز
on the house <idiom> U مجاز درکاری
bona fide holder U دارنده مجاز
troplogy U مجاز گوئی
licensing hours زمان مجاز
fair game U شکار مجاز
impermissible U غیر مجاز
legitimizing U مجاز کردن
legitimizes U مجاز کردن
legitimized U مجاز کردن
legitimize U مجاز کردن
circuit allocated use U مدارچانلهای مجاز
legitimization U مجاز کردن
legitimising U مجاز کردن
legitimises U مجاز کردن
legitimised U مجاز کردن
free U مجاز منفصل
trope U مجاز استعاره
freed U مجاز منفصل
permit U مجاز کردن
height clearance U ارتفاع مجاز
authorized strength U استعداد مجاز
licit U روا مجاز
bag limit U حد مجاز صید
ban item U غیر مجاز
authorized program U برنامه مجاز
justifiability U مجاز بودنی
figuratively U بطور مجاز
permitting U مجاز کردن
tolerance limit U خطای مجاز
frees U مجاز منفصل
freeing U مجاز منفصل
permits U مجاز کردن
dose U مقدار مجاز
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
personnel authorization U جدول پرسنلی مجاز
personnel authorization U سطح پرسنلی مجاز
permissible dosage U میزان داروی مجاز
taxi stand U ماندگاه مجاز تاکسی
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
tare U وزن مجاز یک فرف
tensile stress U تنش کششی مجاز
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
ranges U مجموعه مقادیر مجاز
range U مجموعه مقادیر مجاز
ranged U مجموعه مقادیر مجاز
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
rating U نحوه عملکرد مجاز
prescribed load U بار مهمات مجاز
ratings U نحوه عملکرد مجاز
illigal character U دخشه غیر مجاز
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
allowable cabin load U بار مجاز هواپیما
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
allowed quantum state U حالت کوانتومی مجاز
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
manpower cieling U حداکثرنیروی انسانی مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
licitly U بطور مجاز یا مشروع
illigal character U کاراکتر غیر مجاز
circuit allocated use U سهمیه مدارهای مجاز
forbidden band U نوار غیر مجاز
numbers U مجموعه مقادیر مجاز
number U مجموعه مقادیر مجاز
allowed energy levels U ترازهای انرژی مجاز
security U مشخصات کاربران مجاز
illicit advertising U تبلیغ غیر مجاز
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
countermining distance U فاصله مجاز بین دومین
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
authorized stockage list U لیست ذخیره انبار مجاز
surcharge of common U استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
symmetry allowed reaction U واکنش مجاز از لحاظ تقارن
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
Chartered ( certified public ) accountant . U حسابدار قسم خورده ( مجاز )
illicit U قاچاقی نامشروع غیر مجاز
lincense or cence U مجاز کردن پروانه دادن
overdrafts U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
overdraft U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
frequency tolerance U میزان تغییر مجاز فرکانس
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
open season U فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
allowable cargo load U فرفیت بار مجاز هواپیما
there is no style about her U ندارد
there is no limit to it U حد ندارد
he is not of that stamp U را ندارد
flicker free U ی ندارد
it does not weigh with me U ندارد
clearer U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
under the counter U داروی بدون نسخه وغیر مجاز
butt ending U ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
authorized U شخصی که مجاز است به دستیابی به یک سیستم
clears U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearest U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clear U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com