English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
snow under <idiom> U قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to ensure something U مراقبت کردن در [چیزی]
up to someone to do something <idiom> U مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
declension U عدم قبول چیزی بطورمودبانه
shell out U هزینه چیزی را قبول کردن
nibble at U در قبول چیزی دودل بودن
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
it is hard to say U نمیتوان گفت
one must U نمیتوان گفت
circular scanning U مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
there is no mistaking U نمیتوان اشتباه کرد
nemo tenetur ad impossible U هیچ کس را نمیتوان به انجام کار
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
it is hard to say U به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
we cannot undo the past U چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
it is not d. U نمیتوان ازان صرف نظر کرد
it is not p to climb it U نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
nemo de domo sua extrahi debet U هیچ کس را نمیتوان به زوراز خانه اش خارج کرد
drop dead halt U توقفی که نمیتوان ان رامورد پوشش قرار داد
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
there is no p of doing it U کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
short run U زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
unattended U بی مراقبت
watchful U مراقبت
eyesight U مراقبت
cares U مراقبت
counter surveillance U ضد مراقبت
vigilance U مراقبت
cared U مراقبت
care U مراقبت
espial U مراقبت
surveillance U مراقبت
watchfulness U مراقبت
tendance U مراقبت
ovservation U مراقبت
see to it U مراقبت کردن
to see after U مراقبت کردن
ensured U مراقبت کردن در
ensuring U مراقبت کردن در
ensures U مراقبت کردن در
insures U مراقبت کردن در
acoustical surveillance U مراقبت صوتی
helical scanning U مراقبت مارپیچی
residential care U مراقبت پناهگاهی
watching U مراقبت کردن
care of supplies U مراقبت اماد
sea surveillance U مراقبت دریایی
day care U مراقبت در روز
control towers U برج مراقبت
ground surveillance U مراقبت زمینی
due care U مراقبت کافی
insuring U مراقبت کردن در
watchtower U برج مراقبت
to see to it U مراقبت کردن
ensure U مراقبت کردن در
watched U مراقبت کردن
watch tower U برج مراقبت
watch U مراقبت کردن
watchtowers U برج مراقبت
area monitoring U مراقبت منطقهای
animadversion U مراقبت مشاهده
to llok U مراقبت کردن
air surveillance U مراقبت هوایی
listening watch U مراقبت به گوش
air search U مراقبت هوایی
watches U مراقبت کردن
Medicare U مراقبت پزشکی
combat surveillance U مراقبت رزمی
stake-out U محل تحت مراقبت
air beacon U برج مراقبت پایگاه
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
radar beacon U برج مراقبت رادار
airborne beacon U برج مراقبت هوابرد
maintains U به خوبی مراقبت شده
area monitoring U مراقبت کردن از منطقه
lookout U مراقبت عمل پاییدن
lookouts U مراقبت عمل پاییدن
maintained U به خوبی مراقبت شده
maintain U به خوبی مراقبت شده
radar scan U مراقبت بوسیله رادار
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
vigilance U مراقبت به گوش بودن
search U مراقبت کردن از زمین
sector of search U منطقه مراقبت رادار
attendance U ملازمت مراقبت رسیدگی
unattended operation U هملکرد مراقبت نشده
attendances U ملازمت مراقبت رسیدگی
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
under one's wing <idiom> U تحت مراقبت کسی
surveillant U مراقبت کننده دیدبان
overwatch U مراقبت از حرکت بااتش
cares U محافظت کردن مراقبت
care U محافظت کردن مراقبت
stake-outs U محل تحت مراقبت
cared U محافظت کردن مراقبت
harbor control tower U برج مراقبت بندر
searched U مراقبت کردن از زمین
searches U مراقبت کردن از زمین
searchingly U مراقبت کردن از زمین
aspects U رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
aspect U رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
picket U نرده کشیدن مراقبت کردن
unattended ground sensor U رادار مراقبت زمینی خودکار
security monitoring U نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
picketed U نرده کشیدن مراقبت کردن
pickets U نرده کشیدن مراقبت کردن
slap together <idiom> U به عجله وبی مراقبت واداشتن
spiral scanning U مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
maintain watch U مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
turn over <idiom> U به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
see that he does it U مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
chaperon U زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
overwatch U مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
instrument landing U فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
zmarker beacon U برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
primage U اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
fan marker U نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
acceptances U قبول
intromission U قبول
acceptance U قبول
admissions U قبول
imprimatur U قبول
admission U قبول
receptions U قبول
acknowledgment U قبول
reception U قبول
compliance U قبول
adoption U قبول
acceptability U قبول شدگی
passed U قبول کردن
admits U قبول کردن
disclaims U قبول نکردن
disclaiming U قبول نکردن
disclaimed U قبول نکردن
disclaim U قبول نکردن
unacceptably U غیرقابل قبول
pass U قبول کردن
passes U قبول کردن
tolerable U قابل قبول
admissible U قابل قبول
acceptability U قابلیت قبول
believable U قابل قبول
admitting U قبول کردن
passable U قابل قبول
acceptable U قابل قبول
admit U قبول کردن
ineligible U غیرقابل قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
acceptance U قبول قرارداد
adoption U قبول به فرزندی
valid U قابل قبول
I agree. U قبول دارم.
acceptable <adj.> U قابل قبول
withdraw U قبول نکردن
withdraws U قبول نکردن
ratification U قبول قبولی
adequate <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
honours U قبول کردن
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
acceptances U قبول قرارداد
adopt U قبول کردن
adopting U قبول کردن
honouring U قبول کردن
honoured U قبول کردن
honour U قبول کردن
satisfactory <adj.> U قابل قبول
honored U قبول کردن
honoring U قبول کردن
compliant U قبول کننده
sufficient <adj.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
honors U قبول کردن
adopts U قبول کردن
acceptance by words U قبول قولی
acceptance limit U حد قابل قبول
taken U مورد قبول
accepts U قبول کردن
express acceptance U قبول صریح
accepts U قبول شدن
accepting U قبول کردن
embracement U قبول اتخاذ
accepting U قبول شدن
acceptance by conduct U قبول فعلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com