English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I agree. U قبول دارم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
I have a carton of cigarettes U من یک ... دارم.
close the door please U خواهش دارم
i intend to stay here U خیال دارم که ...
i maintain U عقیده دارم که ...
i wish to stay here U میل دارم ...
my a is 0 years U من 04سال دارم
own a house U خانهای دارم
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
I am standing by you . I am right behind you . U هوایت را دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
it is in my recollection U یاد دارم
I have a headache. U من سر درد دارم.
I'm in doubt about it. U من بهش شک دارم.
I have a question. U من یک سئوال دارم.
I need my e U من دوست دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
I am deae beat . I am tired out . U از خستگی دارم غش می کنم
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
i am purposed to go U قصد دارم بروم
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
i am on the wrong side of 0 U من بیش از 05 سال دارم
I have an appointment with the dentist. U با دندانساز قرار دارم
I owe her a grudge U حق دارم که با اولج باشم
i am famishing U از گرسنگی دارم می میرم
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
i am busy at the moment U اکنون کار دارم
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
I have a pain in my chest. U سینه درد دارم
i have a hunch that U بیم یافن ان دارم که ...
i have a silk rug Štoo U یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a suit to the shah U به شاه عرض دارم
i humbly request that U خواهش عاجزانه دارم که ...
i have a hunch that U سخت گمان دارم که
i stand to it that U جدا عقیده دارم که
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
i am reluctant to go U اکراه دارم از رفتن
I have cigar U من یک سیگار برگ دارم.
I feel like throwing up. <idiom> U دارم بالا میارم.
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I believe in God. U من به خدا ایمان دارم.
I feel nauseated. U حالت تهوع دارم.
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
i have a suit to the shah U عریضه برای شاه دارم
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
i have worse to tell you U بدتر از این دارم که بشمابگویم
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
do tell me U خواهش دارم بمن بگویید
I would like to know the truth. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I am going on twenty. U دارم می روم توی 20سالگی ؟
I'll need a plot of land . U یک قطعه زمین لازم دارم
It pleases me. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I am very busy today . U امروز خیلی کار دارم
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
He owes me some money. U از او پول می خواهم (طلب دارم )
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
I like it. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I live a very regular life . U زندگی خیلی منظمی دارم
thank tou for that book U خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
I have a steady monthly income. U درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
i p to arrange an intrriew U قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
I have a son your age. U پسری دارم بسن ( وسال) شما
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
pray consider my case U خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
i please to do it U خوش دارم که این کار را بکنم
i rely solely on god... U تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
I intend to buy a car . U خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
I'm starving [to death] . U از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
i insist on his innocence U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist that he is innocent U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i have as many books as you U کتاب شما دارید منهم دارم
I would like to learn the truth. U من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . U دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
My clothes are a witness to my poverty. U لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
I have a free hand in this matter. U دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
i intend my son for the bar U خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
From your lips to God's ears! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
Is there enough time to change trains? U آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. U بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
i insist on your being present U جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. U عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
receptions U قبول
compliance U قبول
admissions U قبول
admission U قبول
adoption U قبول
acceptances U قبول
reception U قبول
acknowledgment U قبول
imprimatur U قبول
acceptance U قبول
intromission U قبول
AFAIK U خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
accorded U قبول کردن
offer and acceptance U ایجاب و قبول
receivable U قابل قبول
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
honoured U قبول کردن
to take in U قبول کردن
honouring U قبول کردن
accords U قبول کردن
ready acceptance U حسن قبول
accord U قبول کردن
acceptable U قابل قبول
acceptance U قبول قرارداد
acceptances U قبول قرارداد
passable U قابل قبول
ineligible U غیرقابل قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
unacceptably U غیرقابل قبول
reply paid U جواب قبول
believable U قابل قبول
withdraw U قبول نکردن
honoring U قبول کردن
honors U قبول کردن
honour U قبول کردن
pass U قبول کردن
taken U مورد قبول
received U مورد قبول
valid U قابل قبول
ratification U قبول قبولی
honored U قبول کردن
passed U قبول کردن
withdraws U قبول نکردن
acceptability U قابلیت قبول
adoption U قبول به فرزندی
acceptability U قبول شدگی
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
admissible U قابل قبول
tolerable U قابل قبول
passes U قبول کردن
compliant U قبول کننده
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
satisfactory <adj.> U قابل قبول
admittable U قابل قبول
admission of liability U قبول بدهی
sufficient <adj.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
adhibit U قبول کردن
accepts U قبول شدن
acknowladgement of debt U قبول بدهی
adopter U قبول کننده
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
compliantly U با قبول و رضایت
compliancy U قبول اجابت
allowable load U بارقابل قبول
acceptable <adj.> U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
aceptive U قابل قبول
acceptably U بطورقابل قبول
entertains U قبول کردن
entertained U قبول کردن
entertain U قبول کردن
accept U قبول کردن
accept U قبول شدن
reasonable U قابل قبول
allowable U قابل قبول
agreements U قرار قبول
agreement U قرار قبول
intolerance U عدم قبول
accepting U قبول شدن
acceptance by conduct U قبول فعلی
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
acceptor U قبول کننده
acceptation tacite U قبول ضمنی
accepting U قبول کردن
accepter U قبول کننده
acceptant U قبول کننده
acceptancy U اماده قبول
acceptance limit U حد قابل قبول
acceptance by words U قبول قولی
rejection U عدم قبول
implied acceptance U قبول ضمنی
naturalization U قبول تابعیت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com