Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
presentient
U
قبلا مستعد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
susceptive
U
مستعد
subject to tuberculosis
U
مستعد سل
susceptible
U
مستعد
apt
U
مستعد
prone
U
مستعد
guidable
U
مستعد
capable
U
مستعد
incline
U
مستعد شدن
insusceptible
U
غیر مستعد
predisposed
U
مستعد کردن
predisposes
U
مستعد کردن
unpregnant
U
غیر مستعد
predisposing
U
مستعد کردن
susceptibility
U
مستعد بودن
cursorial
U
مستعد دویدن
susceptible of change
U
مستعد تغییر
inclines
U
مستعد شدن
predispose
U
مستعد کردن
She is prone to it . She is itching for it .
U
ماده اش مستعد است
it threatens to rain
هوا مستعد باریدن
damageable
U
مستعد خراب شدن
fluctuable
U
مستعد ترقی و تنزل
susceptible
U
حساس مستعد پذیرش
firetrap
U
ساختمان مستعد اتش سوزی
pesthole
U
مکان مستعد برای بیماری واگیر
blue
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluer
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluest
U
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
euryhaline
U
مستعد زندگی درابهای خیلی شور
prone
U
سرازیر مستعد برای انجام کار
fluctuable
U
مستعد بالا و پائین رفتن مواج
erstwhile
U
قبلا
erst
U
قبلا
aforehand
U
قبلا
formerly
U
قبلا
already
U
قبلا
previously
U
قبلا"
the reinbefore
U
قبلا
supra
U
قبلا
prepay
U
قبلا پرداختن
presentient
U
قبلا متوجه
i went before
U
من قبلا` رفتم
foretoken
U
قبلا اگاهانیدن
prerecord
U
قبلا ضبط
prescient
U
قبلا اگاه
heretofore
U
سابقا قبلا
beforehand
U
قبلا اماده
pre arrange
U
قبلا قرارگذاشتن
preordain
U
قبلا مقرر داشتن
preform
U
قبلا تشکیل دادن
predigest
U
قبلا هضم کردن
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
prepossess
U
قبلا بتصرف اوردن
predetermine
U
قبلا مقدر کردن
preform
U
قبلا بشکل دراوردن
preform
U
قبلا تصمیم گرفتن
premonish
U
قبلا برحذر داشتن
preexist
U
قبلا وجود داشتن
prenominate
U
قبلا ذکر شده
prenominate
U
قبلا نامبرده شده
prenominate
U
قبلا ذکر کردن
predestine
U
قبلا تعیین کردن
prerecord
U
قبلا ثبت کردن
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
to prerecord
U
قبلا ضبط کردن
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
presanctified
U
قبلا تقدیس شده
preselect
U
قبلا انتخاب کردن
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
pretypify
U
قبلا نشان دادن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
prime
U
قبلا تعلیم دادن
advance
U
قبلا تهیه شده
advance
U
قبلا تجهیز شده
advances
U
قبلا تهیه شده
advances
U
قبلا تجهیز شده
forespeak
U
قبلا اماده کردن
advancing
U
قبلا تهیه شده
destine
U
قبلا انتخاب کردن
preheat
U
قبلا گرم کردن
foresees
U
قبلا تهیه دیدن
prepaid
U
قبلا" پرداخت شده
foresee
U
قبلا تهیه دیدن
forearm
U
قبلا اماده کردن
forearms
U
قبلا اماده کردن
preheat
U
قبلا حرارت دادن
primes
U
قبلا تعلیم دادن
preheated
U
قبلا حرارت دادن
primed
U
قبلا تعلیم دادن
predesignate
U
قبلا تعیین شده
preheats
U
قبلا گرم کردن
preconceive
U
قبلا عقیده پیداکردن
preconceive
U
قبلا تصور کردن
preview
U
قبلا رویت کردن
advancing
U
قبلا تجهیز شده
preassigned
U
قبلا تعیین شده
preheats
U
قبلا حرارت دادن
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
preheated
U
قبلا گرم کردن
prearrange
U
قبلا ترتیب دادن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
previews
U
قبلا رویت کردن
predicts
U
قبلا پیش بینی کردن
predicting
U
قبلا پیش بینی کردن
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preset
U
قبلا چیدن و قرار دادن
preconcert
U
قبلا فرار ومدار گذاردن
predict
U
قبلا پیش بینی کردن
preassigned
U
قبلا تخصیص داده شده
predefined
U
آنچه قبلا معرفی شده است
preexist
U
ازلی بودن قبلا موجود شدن
preform
U
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
preordain
U
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
forebode
U
قبلا بدل کسی اثر کردن
postpaid
U
مخارج پستی قبلا پرداخت شده
thereinbefore
U
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
ingrain
U
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
Thats no news to me.
U
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rest on one's laurels
<idiom>
U
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
revocation of probate
U
بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
have a go at
<idiom>
U
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
forlorn hope
U
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
cost indexes
U
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
predestinate
U
قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
postpaid
U
پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
prepossess
U
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
dominative
U
تحکم کننده مستعد تحکم
dispose
U
مرتب کردن مستعد کردن
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
yalta conference
U
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt
U
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race
U
مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fore
U
: پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
re attachment
U
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com