English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prescient U قبلا اگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
ware U اگاه
conscious U اگاه
conversant U اگاه
apprised U اگاه
wares U اگاه
cognizant U اگاه
hep U اگاه
aware U اگاه
incognizant U نا اگاه
acquaints U اگاه کردن
notification U اگاه سازی
admonishing U اگاه کردن
admonishes U اگاه کردن
know U اگاه بودن
knows U اگاه بودن
admonished U اگاه کردن
to be a U اگاه بودن
notified U اگاه ساختن
to know the time of d U اگاه بودن
notifies U اگاه ساختن
notify U اگاه ساختن
notifying U اگاه ساختن
wist U اگاه کردن
to let know U اگاه کردن
acquainting U اگاه کردن
warned U اگاه کردن
preconsclous U نیم اگاه
i have no a with him U اگاه شدم
inconscient U ناخود اگاه
warns U اگاه کردن
warn U اگاه کردن
monitors U اگاه ساز
monitored U اگاه ساز
monitor U اگاه ساز
informed circles U محافل اگاه
semiconscious U نیمه اگاه
subconsciously U ناخود اگاه
subconsciously U نیمه اگاه
wide awake U هشیار اگاه
subconscious U نیمه اگاه
subconscious U ناخود اگاه
wide-awake U هشیار اگاه
to put in possession U اگاه کردن
sensible of a peril U اگاه از خطر
be on to it U اگاه یا موافب باش
information program U برنامه اگاه سازی
he was privy to my secrets U او از رازهای من اگاه بود
troop information U برنامه اگاه سازی
disabuse U از حقیقت اگاه کردن
disabuses U از حقیقت اگاه کردن
disabused U از حقیقت اگاه کردن
disabusing U از حقیقت اگاه کردن
keep me informed of that U مرا از ان اگاه سازید
to know what's what U ازچیزهاوکارهای جهان اگاه بودن
debunked U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunk U کسی را اگاه و هدایت کردن
informs U مستحضر داشتن اگاه کردن
to keep in touch with any one U از حال کسی اگاه بودن
inform U مستحضر داشتن اگاه کردن
informing U مستحضر داشتن اگاه کردن
coscious U هوشیار- بهوش- ملتفت-اگاه
information program U اگاه سازی برنامه اطلاعات
on be on to a person U از قصد کسی اگاه بودن
debunks U کسی را اگاه و هدایت کردن
intuit U تعلیم دادن اگاه کردن
intuited U تعلیم دادن اگاه کردن
intuiting U تعلیم دادن اگاه کردن
intuits U تعلیم دادن اگاه کردن
debunking U کسی را اگاه و هدایت کردن
well informed U بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
aforehand U قبلا
the reinbefore U قبلا
supra U قبلا
erst U قبلا
erstwhile U قبلا
formerly U قبلا
already U قبلا
previously U قبلا"
Madrklmh that every human being is conscious knowledge U مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد
presentient U قبلا متوجه
i went before U من قبلا` رفتم
prepay U قبلا پرداختن
foretoken U قبلا اگاهانیدن
presentient U قبلا مستعد
prerecord U قبلا ضبط
pre arrange U قبلا قرارگذاشتن
beforehand U قبلا اماده
heretofore U سابقا قبلا
philologer U لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
predetermine U قبلا تعیین کردن
prenominate U قبلا ذکر کردن
preordain U قبلا مقرر داشتن
predigest U قبلا هضم کردن
preexist U قبلا وجود داشتن
prenominate U قبلا ذکر شده
prenominate U قبلا نامبرده شده
preform U قبلا تشکیل دادن
preform U قبلا بشکل دراوردن
premonish U قبلا برحذر داشتن
prepossess U قبلا بتصرف اوردن
prerecord U قبلا ثبت کردن
preform U قبلا تصمیم گرفتن
presanctified U قبلا تقدیس شده
preselect U قبلا انتخاب کردن
to prerecord U قبلا ضبط کردن
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
pretreat U قبلا معالجه کردن
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
prifixal U قبلا تعیین کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
pretypify U قبلا نشان دادن
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
predetermine U قبلا مقدر کردن
preheats U قبلا گرم کردن
prime U قبلا تعلیم دادن
previews U قبلا رویت کردن
advancing U قبلا تجهیز شده
destine U قبلا انتخاب کردن
forespeak U قبلا اماده کردن
advancing U قبلا تهیه شده
advances U قبلا تجهیز شده
predestine U قبلا تعیین کردن
prepaid U قبلا" پرداخت شده
preheat U قبلا گرم کردن
preview U قبلا رویت کردن
preheats U قبلا حرارت دادن
preheated U قبلا گرم کردن
preheated U قبلا حرارت دادن
foresee U قبلا تهیه دیدن
foresees U قبلا تهیه دیدن
forearm U قبلا اماده کردن
forearms U قبلا اماده کردن
preheat U قبلا حرارت دادن
advances U قبلا تهیه شده
primed U قبلا تعلیم دادن
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
preconceive U قبلا تصور کردن
preassigned U قبلا تعیین شده
prearrange U قبلا تهیه کردن
prearrange U قبلا ترتیب دادن
predesignate U قبلا تعیین شده
primes U قبلا تعلیم دادن
advance U قبلا تجهیز شده
pre appoint U قبلا معین کردن
advance U قبلا تهیه شده
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preconcert U قبلا فرار ومدار گذاردن
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
predicts U قبلا پیش بینی کردن
predicting U قبلا پیش بینی کردن
predict U قبلا پیش بینی کردن
preset U قبلا چیدن و قرار دادن
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
preform U قبلا شکل چیزی رامعین کردن
pre U آنچه قبلا توافق شده است
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
forebode U قبلا بدل کسی اثر کردن
letters patent U نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
ingrain U نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
rest on one's laurels <idiom> U خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
have a go at <idiom> U سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
revocation of probate U بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
predestinate U قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
cost indexes U ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
association for system management U یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
asm U Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race U مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fore U : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fourth generation computers U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com