Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (609 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forearm
U
قبلا اماده کردن
forearms
U
قبلا اماده کردن
forespeak
U
قبلا اماده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beforehand
U
قبلا اماده
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
to express one's heartfelt
U
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
to prerecord
U
قبلا ضبط کردن
preheated
U
قبلا گرم کردن
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
previews
U
قبلا رویت کردن
preheat
U
قبلا گرم کردن
prenominate
U
قبلا ذکر کردن
predestine
U
قبلا تعیین کردن
predigest
U
قبلا هضم کردن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
preview
U
قبلا رویت کردن
prerecord
U
قبلا ثبت کردن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
preheats
U
قبلا گرم کردن
predetermine
U
قبلا مقدر کردن
destine
U
قبلا انتخاب کردن
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
preconceive
U
قبلا تصور کردن
preselect
U
قبلا انتخاب کردن
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
predicts
U
قبلا پیش بینی کردن
predict
U
قبلا پیش بینی کردن
predicting
U
قبلا پیش بینی کردن
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
forebode
U
قبلا بدل کسی اثر کردن
preform
U
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
to cut out
U
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
pre treatment
U
اماده کردن
preparations
U
اماده کردن
to string up
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
confect
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
preparing
U
اماده کردن
prepares
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
prepare
U
اماده کردن
to pickle a rod for
U
اماده کردن
belay
U
اماده کردن
preparation
U
اماده کردن
primes
U
اماده کردن
get ready
U
اماده کردن
provides
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
accommodated
U
اماده کردن
setting up
U
اماده کردن
make ready
U
اماده کردن
primed
U
اماده کردن
readied
U
اماده کردن
provide
U
اماده کردن
harnessing
U
اماده کردن
readies
U
اماده کردن
ready
U
اماده کردن
drafts
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
sets
U
اماده کردن
harnessed
U
اماده کردن
set
U
اماده کردن
prime
U
اماده کردن
draft
U
اماده کردن
unlimber
U
اماده کردن
readying
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
outfits
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfit
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
gear
U
کردن اماده کارکردن
knock-ups
U
سردستی اماده کردن
knock-up
U
سردستی اماده کردن
train
U
اماده کردن اسب
trained
U
اماده کردن اسب
gears
U
کردن اماده کارکردن
do up
U
اماده استفاده کردن
geared
U
کردن اماده کارکردن
trains
U
اماده کردن اسب
knock up
U
سردستی اماده کردن
set up
U
اماده تیراندازی کردن
fitting out
U
اماده کردن ناو
to fit with
U
اماده کردن برای
snow farming
U
اماده کردن پیست اسکی
get ready
U
اماده شدن حاضر کردن
spot
U
کشف کردن اماده پرداخت
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
sensate
U
اماده پذیرش حس احساس کردن
make ready
U
اماده شدن حاضر کردن
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
to study up
U
خود را اماده امتحانات کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
redact
U
اماده چاپ کردن تحریر کردن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to gather up
U
جمع اوری کردن اماده کردن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to wind up
U
کوک کردن اماده کردن گلوله
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
roadworthy
U
اماده مسافرت قابل سفر کردن
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
enarm
U
مسلح شدن اماده کارزار کردن
edit
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
edited
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
marshalled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshals
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edited
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
marshaled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshal
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
arm
U
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
mountee
U
اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization
U
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
aircraft arresting reset unit
U
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
sketch
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
despatching
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
despatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
sketched
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketches
U
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
gird
U
اماده کردن محکم کردن
dight
U
اماده کردن مجهز کردن
list
U
شیار کردن اماده کردن
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
staging area
U
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
paddock
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
spooling
U
یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
lineup
U
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
aforehand
U
قبلا
supra
U
قبلا
already
U
قبلا
the reinbefore
U
قبلا
erst
U
قبلا
previously
U
قبلا"
erstwhile
U
قبلا
formerly
U
قبلا
prepay
U
قبلا پرداختن
prerecord
U
قبلا ضبط
prescient
U
قبلا اگاه
foretoken
U
قبلا اگاهانیدن
pre arrange
U
قبلا قرارگذاشتن
presentient
U
قبلا متوجه
heretofore
U
سابقا قبلا
i went before
U
من قبلا` رفتم
presentient
U
قبلا مستعد
prenominate
U
قبلا ذکر شده
preexist
U
قبلا وجود داشتن
premonish
U
قبلا برحذر داشتن
preassigned
U
قبلا تعیین شده
preform
U
قبلا بشکل دراوردن
advancing
U
قبلا تجهیز شده
advancing
U
قبلا تهیه شده
preform
U
قبلا تصمیم گرفتن
prearrange
U
قبلا ترتیب دادن
foresee
U
قبلا تهیه دیدن
predesignate
U
قبلا تعیین شده
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
preordain
U
قبلا مقرر داشتن
pretypify
U
قبلا نشان دادن
primes
U
قبلا تعلیم دادن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
prenominate
U
قبلا نامبرده شده
foresees
U
قبلا تهیه دیدن
prepossess
U
قبلا بتصرف اوردن
presanctified
U
قبلا تقدیس شده
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
advances
U
قبلا تجهیز شده
prime
U
قبلا تعلیم دادن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com