Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lay to
U
قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
dry sail
U
بیرون اوردن قایق از اب
ratio
U
نسبت معین وثابت
ratios
U
نسبت معین وثابت
sustained
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
canopy
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
underway
U
درمسیر حرکت
hard
U
مستقیما درمسیر موردنظر
harder
U
مستقیما درمسیر موردنظر
hardest
U
مستقیما درمسیر موردنظر
ess
U
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
pole sitter
U
راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
lubber's line
U
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
charactristic velocity
U
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
backwind
U
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
counter disengagement
U
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
movable dam
U
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
turbocharger
U
شارژری در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
turbosupercharger
U
سوپر شارژی در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
moto cross
U
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
tacks
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
stymie
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymies
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied
U
قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
boat space
U
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
grasps
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
to keep in d.
U
نگهداشتن
reserve
U
نگهداشتن
reserves
U
نگهداشتن
saves
U
نگهداشتن
saved
U
نگهداشتن
save
U
نگهداشتن
retains
U
نگهداشتن
to take into custody
U
نگهداشتن
retain
U
نگهداشتن
preserve
U
نگهداشتن
preserves
U
نگهداشتن
reserving
U
نگهداشتن
to hold in restraint
U
نگهداشتن
retained
U
نگهداشتن
retaining
U
نگهداشتن
preserving
U
نگهداشتن
bate
U
نگهداشتن
sustained
U
نگهداشتن
imprisons
U
نگهداشتن
hold
U
نگهداشتن
sustain
U
نگهداشتن
imprisoning
U
نگهداشتن
imprison
U
نگهداشتن
retention
U
نگهداشتن
sustains
U
نگهداشتن
hold on
U
نگهداشتن
holds
U
نگهداشتن
showboat
U
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
preserving
U
باقی نگهداشتن
preserves
U
باقی نگهداشتن
preserve
U
باقی نگهداشتن
chins
U
زیرچانه نگهداشتن
fid
U
بامیله نگهداشتن
station keeping
U
در خط نگهداشتن ناو
locks
U
محکم نگهداشتن
lock
U
محکم نگهداشتن
chin
U
زیرچانه نگهداشتن
retraining
U
نگهداشتن در ندامتگاه
count out
<idiom>
U
بیرون نگهداشتن
secures
U
محکم نگهداشتن
hold over
<idiom>
U
طولانی نگهداشتن
sabbattize
U
سبت نگهداشتن
snubbed
U
نگهداشتن طناب
snubbing
U
نگهداشتن طناب
snubs
U
نگهداشتن طناب
secure
U
محکم نگهداشتن
have custody of
U
امانت نگهداشتن
tong
U
باانبر نگهداشتن
snub
U
نگهداشتن طناب
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintained
U
نگهداشتن برقرار داشتن
floated
U
روی اب نگهداشتن شناور
floats
U
روی اب نگهداشتن شناور
locked up
U
زیر قفل نگهداشتن
maintain
U
نگهداشتن برقرار داشتن
desiccate
U
در جای خشک نگهداشتن
l support
U
نگهداشتن بصورت زاویه
holds
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
float
U
روی اب نگهداشتن شناور
prop
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
hold
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
propping
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
maintains
U
نگهداشتن برقرار داشتن
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
restraining
U
نگهداشتن مهار کردن
To hold (keep) a secret close to ones chest.
U
رازی درسینه نگهداشتن
restrains
U
نگهداشتن مهار کردن
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
to block a ball
U
نگهداشتن توپ در بازی
to choke down
U
بزحمت دردل نگهداشتن
surges
U
تحت کشش نگهداشتن
surged
U
تحت کشش نگهداشتن
surge
U
تحت کشش نگهداشتن
restrain
U
نگهداشتن مهار کردن
keep up
<idiom>
U
درشرایط عالی نگهداشتن
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
safeguarding
U
تامین کردن امن نگهداشتن
to safeguard
[against]
U
امن نگهداشتن
[علیه]
[در برابر]
safeguarded
U
تامین کردن امن نگهداشتن
tallied
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
cross support
U
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
card up one's sleeve
<idiom>
U
برای روز مبادا نگهداشتن
tallying
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguard
U
تامین کردن امن نگهداشتن
tallies
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguards
U
تامین کردن امن نگهداشتن
stayed
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
heading hold
U
روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
To keep onesface ruddy by the slap it has receive.
<proverb>
U
با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
stay
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
keep (someone) up
<idiom>
U
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
acquisition
U
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
preserving
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
acquisitions
U
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
preserve
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
stall feed
U
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
eat one's cake and have it too
<idiom>
U
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
boost control
U
سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
carry light
U
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
bolsters
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
watch guard
U
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
battens
U
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
batten
U
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
lied
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
bolster
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
lies
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
screens
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
nothing to the right
U
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
screened
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
drag bunt
U
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
screen
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
lie
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
still fishing
U
ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
beechive spring
U
فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
teeing
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
teed
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
subsidy
U
حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
demurrage
U
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
port
U
روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
stockade
U
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockades
U
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
boats
U
قایق
bilge
U
کف قایق
boatdeck
U
پل قایق
lighter
U
قایق
ferry boat
U
قایق
barges
U
قایق
barge
U
قایق
barged
U
قایق
boat tail
U
دم قایق
outboard
U
قایق
caique
U
قایق
lighters
U
قایق
ark
U
قایق
boat
U
قایق
catboat
U
قایق تک بادبان
assault boat
U
قایق هجومی
single
U
قایق یک نفره
boat pool
U
حوضچه قایق
boat tail
U
پاشنه قایق
boat plug
U
پیته قایق
center board
U
ته قایق بادبانی
centerboarder
U
قایق تیردار
boat work
U
قایق بری
boat your oars
U
پارو به قایق
boatchock
U
زین قایق
chief of boat
U
سکانی قایق
boat boom
U
بوم قایق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com