Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
law of progression
U
قانون پیشروی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
advancing
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances
U
پیشروی پیشروی کردن
advance
U
پیشروی پیشروی کردن
advancing
U
پیشروی پیشروی کردن
forced sale
U
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism
U
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive
U
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
U
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute
U
قانون جزایی قانون مجازات
canon
U
قانون کلی قانون شرع
canons
U
قانون کلی قانون شرع
say's law
U
قانون سی . براساس این قانون
progressions
U
پیشروی
head way
U
پیشروی
progression
U
پیشروی
advances
U
پیشروی ها
onrush
U
پیشروی
advance
U
پیشروی
improvement
U
پیشروی
victories
U
پیشروی
progression
U
پیشروی
victory
U
پیشروی
advancing
پیشروی
progress
U
پیشروی
antecedence
U
پیشروی
marched
U
پیشروی
marching
U
پیشروی
precession
U
پیشروی
marches
U
پیشروی
advance
پیشروی
march
U
پیشروی
proceedings
U
پیشروی ها
advance force
U
نیروی پیشروی
gain ground
U
پیشروی کردن
saltation
U
پیشروی بتدریج
grind out
U
پیشروی مختصر
self advancement
U
پیشروی نفس
set forward
U
فشار پیشروی
speed of advance
U
سرعت پیشروی
axis of advance
U
محور پیشروی
birl
U
پیشروی باچرخیدن
marine transgression
U
پیشروی دریا
progress
U
پیشرفت پیشروی
progressed
U
پیشرفت پیشروی
progresses
U
پیشرفت پیشروی
advancing
U
پیشرفت پیشروی
advances
U
پیشرفت پیشروی
progressing
U
پیشرفت پیشروی
advance
U
پیشرفت پیشروی
advances
U
: پیشروی پیشرفت
marginal productivity law
U
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
advancing units
U
یکانهای پیشروی کننده
lunge
U
پیشروی ناگهانی خیز
lunged
U
پیشروی ناگهانی خیز
heads up
U
سمت مسیر پیشروی
lunging
U
پیشروی ناگهانی خیز
heads up
U
وضعیت مسیر پیشروی
lunges
U
پیشروی ناگهانی خیز
sitzkrieg
U
جنگ بدون پیشروی
ground grainer
U
مهاجمی که پیشروی میکند
advance march
U
پیشروی حرکت به جلو
get by
U
مخفیانه پیشروی کردن
marching order
[travel order]
U
دستور پیشروی
[ارتش]
steerage way
U
پیشروی در سمت حرکت یکان
sternway
U
پیشروی ناواز سمت پاشنه
to issue marching order
U
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
covered approach
U
پیشروی پوشیده معابر مخفی
advance to contact
U
پیشروی برای اخذ تماس
lockstep
U
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
block
U
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
blocked
U
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
blocks
U
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
lap course
U
جهت پیشروی نوار مین روبی
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
advance variation
U
واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
first down
U
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
chain
U
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
accompanying fire
U
اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
marched
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
chains
U
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
marching
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
heads up display
U
وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
the law does not apply to him
U
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law
U
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
tacking
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
laws
U
قانون
lex
U
قانون
enacment
U
قانون
statute
U
قانون
regardless of the law
U
به قانون
legislation
U
قانون
canon
U
قانون
acted
U
قانون
law of constant heat sumation
U
قانون هس
edicts
U
قانون
nisi
U
قانون
act
U
قانون
regulation
U
قانون
edict
U
قانون
kanoon
U
قانون
rule
U
قانون
code
U
قانون
law
U
قانون
legal
U
قانون
canons
U
قانون
statutes
U
قانون
hess's law
U
قانون هس
governing law
U
قانون حاکم
reflection law
U
قانون بازتاب
law of recency
U
قانون تاخر
law of reflection
U
قانون بازتاب
graham's law
U
قانون گراهام
law of readiness
U
قانون امادگی
gresham's law
U
قانون گرشام
greshams law
U
قانون گرشام
employment act
U
قانون اشتغال
lextalionis
U
قانون قصاص
law of primacy
U
قانون تقدم
hauy law
U
قانون هوی
einstein's law
U
قانون اینشتاین
law of scarcity
U
قانون کمیابی
legiskative
U
قانون گذار
legislatress
U
قانون گذار زن
legislatrix
U
قانون گذار زن
legist
U
قانون دان
lenz' law
U
قانون لنز
faraday's law
U
قانون فاراده
lenz's law
U
قانون لنتس
make law
U
وضع قانون
five second rule
U
قانون 5 ثانیه
economic law
U
قانون اقتصادی
left hand rule
U
قانون دست چپ
fechner's law
U
قانون فخنر
gay lussac's law
U
قانون گیلوساک
gas laws
U
قانون گاز
game law
U
قانون شکار
extralegal
U
ماورای قانون
law of use
U
قانون استعمال
lawbreaker
U
قانون شکن
faraday's law
U
قانون فارادی
lawmaker
U
قانون گزار
law of induced current
U
قانون لنتس
offense
U
قانون شکنی
law of analogy
U
قانون تمثیل
law of causation
U
قانون علیت
juristic
U
قانون دان
law of clouser
U
قانون بستار
law of complimentarity
U
قانون مکملیت
jurisprudent
U
قانون دان
labour act
U
قانون کار
labour code
U
قانون کار
labour law
U
قانون کار
law merchant
U
قانون تجارت
law fallen into desuetude
U
قانون متروک
law breaker
U
قانون شکن
law abidingness
U
پیروی قانون
law of advantage
U
قانون امتیاز
laplace's law
U
قانون لاپلاس
lambert law
U
قانون لامبرت
jurisconsult
U
قانون دان
engels law
U
قانون انگل
law of contiguity
U
قانون مجاورت
hubble law
U
قانون هابل
enactment of law
U
وضع قانون
law of demand
U
قانون تقاضا
law of effect
U
قانون اثر
law of election
U
قانون انتخابات
hook's law
U
قانون هوک
law of frequency
U
قانون بسامد
law of gravitation
U
قانون گرانش
ignorance of law
U
جهل به قانون
insolvent law
U
قانون درماندگی
insolvent law
U
قانون اعسار
engel's law
U
قانون انگل
joule's law
U
قانون ژول
law of contract
U
قانون قرارداد
joiting law
U
قانون ژول
jachson's law
U
قانون جکسون
islamic law
U
قانون شرع
enactor
U
واضع قانون
introduce law
U
انشاء قانون
law of nations
U
قانون ملل
wein law
U
قانون وین
plaintiff
U
خواهان
[قانون]
complainant
[British E]
U
خواهان
[قانون]
pursuer
[Scottish English]
U
خواهان
[قانون]
claimant
[arbitration proceedings]
U
خواهان
[قانون]
petitioner
[divorce proceedings]
U
خواهان
[قانون]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com