Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
law of demand
U
قانون تقاضا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
iron law of wage
U
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
law of supply and demand
U
قانون عرضه و تقاضا
supply and demand law
U
قانون عرضه و تقاضا
Other Matches
arc elasticity of demand
U
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
demanded
U
تقاضا کردن تقاضا
demand
U
تقاضا کردن تقاضا
demands
U
تقاضا کردن تقاضا
legalism
U
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale
U
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive
U
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
shift of a demand curve
U
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
U
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute
U
قانون جزایی قانون مجازات
canon
U
قانون کلی قانون شرع
say's law
U
قانون سی . براساس این قانون
canons
U
قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law
U
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him
U
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
postulating
U
تقاضا
postulates
U
تقاضا
postulated
U
تقاضا
postulate
U
تقاضا
requisitioning
U
تقاضا
requisition
U
تقاضا
importance
U
تقاضا
exigence
U
تقاضا
requested
U
تقاضا
requesting
U
تقاضا
requests
U
تقاضا
requisitioned
U
تقاضا
requisitions
U
تقاضا
request
U
تقاضا
demand
U
تقاضا
solicitation
U
تقاضا
demands
U
تقاضا
demanded
U
تقاضا
suit
U
تقاضا
prayer
U
تقاضا
rogation
U
تقاضا
suited
U
تقاضا
prayers
U
تقاضا
suits
U
تقاضا
demanded
U
تقاضا کردن
plea
U
تقاضا استدعا
requested
U
تقاضا خواسته
requests
U
تقاضا خواسته
demand function
U
تابع تقاضا
demand management
U
مدیریت تقاضا
requesting
U
تقاضا خواسته
suing
U
تقاضا کردن
sues
U
تقاضا کردن
requisitioned
U
تقاضا کردن
requisitioned
U
چیزمورد تقاضا
quantity of demand
U
مقدار تقاضا
requisition
U
تقاضا کردن
requisition
U
چیزمورد تقاضا
income elasticity of demand
U
درامدی تقاضا
excess demand
U
فزونی تقاضا
within three days of demand
U
در طی سه روز پس از تقاضا
pleas
U
تقاضا استدعا
requisitioning
U
چیزمورد تقاضا
requisitioning
U
تقاضا کردن
sued
U
تقاضا کردن
sue
U
تقاضا کردن
demand factors
U
عوامل تقاضا
demand factor
U
ضریب تقاضا
demand elasticity
U
کشش تقاضا
demand curve
U
منحنی تقاضا
demand
U
تقاضا کردن
requisitions
U
چیزمورد تقاضا
change in demand
U
تغییر تقاضا
peak demand
U
حداکثر تقاضا
asked
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
demandable
U
قابل تقاضا
measurement of demand
U
تخمین تقاضا
applier
U
تقاضا کننده
demand surface
U
میزان تقاضا
adjure
U
تقاضا کردن
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
on demand
U
بنا به تقاضا
demandant
U
تقاضا کننده
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
elasticity of demand
U
کشش تقاضا
peak demand
U
بیشترین تقاضا
demand surface
U
سطح تقاضا
demand side
U
طرف تقاضا
requirement
U
تقاضا احتیاج
demand shift
U
انتقال تقاضا
demand shift
U
جابجائی تقاضا
demand schedule
U
جدول تقاضا
demand pattern
U
الگوی تقاضا
requisitions
U
تقاضا کردن
demand shift
U
تغییر تقاضا
application
U
فرم تقاضا
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
applications
U
فرم تقاضا
demands
U
تقاضا کردن
demand side
U
ستون تقاضا
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
request
U
تقاضا خواسته
applicant
U
تقاضا کننده طالب
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
registrant
U
تقاضا ثبت کننده
arc elasticity of demand
U
کشش کمانی تقاضا
price elasticity of demand
U
کشش قیمتی تقاضا
measurement of demand
U
اندازه گیری تقاضا
adjure
به اصرار تقاضا کردن
applicants
U
تقاضا کننده طالب
stock requisition
U
تقاضا جهت کالا
requesting unit
U
یکان تقاضا کننده
quantity demanded
U
مقدار تقاضا شده
send away for something
<idiom>
U
تقاضا نامه نوشتن
indents
U
تقاضا یاسفارش جنس
demand paging
U
صفحه بندی تقاضا
solicited
U
درخواست یا تقاضا کردن از
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
requests
U
تقاضا برای چیزی
glut
U
عرضه بیش از تقاضا
request
U
تقاضا برای چیزی
requested
U
تقاضا برای چیزی
gluts
U
عرضه بیش از تقاضا
requesting
U
تقاضا برای چیزی
demand and supply market
U
بازار عرضه و تقاضا
money demand
U
تقاضا برای پول
demand for money
U
تقاضا برای پول
demanded
U
مطالبه تقاضا کردن
demands
U
مطالبه تقاضا کردن
soliciting
U
درخواست یا تقاضا کردن از
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
indent
U
تقاضا یاسفارش جنس
indenting
U
تقاضا یاسفارش جنس
solicit
U
درخواست یا تقاضا کردن از
solicits
U
درخواست یا تقاضا کردن از
applications
U
تقاضا برای چیز
cross elasticity of demand
U
کشش متقاطع تقاضا
application
U
تقاضا برای چیز
demand forecast
U
پیش بینی تقاضا
the long arm of the law
U
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
overload
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
demand
[of]
U
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
request for quotation
U
تقاضا برای اعلام قیمت
infinitely elastic demand curve
U
منحنی تقاضا با کشش نامحدود
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
overloads
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demand versus quantity demanded
U
تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
demands
U
تقاضا برای انجام چیزی
demanded
U
تقاضا برای انجام چیزی
overloaded
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
put in
U
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
invoke
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
invoking
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
invokes
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
demands
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to invite somebody to do something
U
از کسی تقاضا انجام کاری را کردن
clamours
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamoured
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
obtrude
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
clamouring
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamour
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
invoked
U
تقاضا از کسی برای انجام کاری
Application may be filed by ...
U
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
clamor
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
demand oriented pricing
U
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
applies
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
call up
U
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
apply
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applying
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
call-up
U
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-ups
U
تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
demand factors
U
عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
speculative demand for money
U
تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
input/output
U
سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
X series
U
تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه
inquiries
U
کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
inquiry
U
کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
layers
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layer
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
income elasticity of demand
U
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
legislation
U
قانون
enacment
U
قانون
statutes
U
قانون
statute
U
قانون
regulation
U
قانون
edicts
U
قانون
regardless of the law
U
به قانون
acted
U
قانون
law
U
قانون
legal
U
قانون
lex
U
قانون
rule
U
قانون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com