English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the law forbids U قانون اجازه نمیدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drops U یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop U یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
dropped U یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
dropping U یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
correct U روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
corrects U روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
correcting U روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
freedom of information act U قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
cheating does not prosper U نمیدهد
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
it does not make sense U معنی نمیدهد
non-starters U رویدادی که روی نمیدهد
non-starter U رویدادی که روی نمیدهد
that i snot in keepingwith our U این بانظرماوفق نمیدهد
he would not bade a biner U یک دینارهم تخفیف نمیدهد
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
unsigned U که اعداد منفی را نشان نمیدهد
BCC U و لیست آنها را نشان نمیدهد
waste instruction U دستوری که عملی انجام نمیدهد.
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
null U دستور برنامه کد کاری انجام نمیدهد
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinded U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
operation U دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
blinds U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blank U دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
no op U دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
blankest U دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
no operation instruction U دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
say's law U قانون سی . براساس این قانون
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
non operable instruction U دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
idles U مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idled U مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idle U مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idlest U مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
indifferentist U کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
steady state U مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
modal U 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
modals U 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
readers U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
logical U مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
limit state U حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
standard U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standards U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
random number U روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
Energy Star U استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
well behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well-behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
authority U اجازه
liberty U اجازه
licenses U اجازه
liberties U اجازه
licensing U اجازه
unauthorized U بی اجازه
approval U اجازه
licence U اجازه
fiat U اجازه
licensure U اجازه
fiats U اجازه
permits U اجازه
permission U اجازه
permit U اجازه
permitting U اجازه
licences U اجازه
warrent U اجازه
by permission of U با اجازه
ok U اجازه
authorisations U اجازه
license U اجازه
ratification U اجازه
leaving U اجازه
leave U اجازه
okay U اجازه
authorization U اجازه
searcher warrant U اجازه تفتیش
to beg leave U اجازه رفتن
conge U اجازه عبور
grant U اجازه دادن
search warrant U اجازه تفتیش
allow U اجازه دادن
pass U اجازه عبور
passed U اجازه عبور
to admit of U اجازه دادن
by your leave U با اجازه شما
search warrants U اجازه تفتیش
to ask permission U اجازه خواستن
searcher warrant U اجازه بازرسی
passes U اجازه عبور
to obtain permission U اجازه گرفتن
authorizing U اجازه دادن
go through <idiom> U اجازه دادن
to allow U اجازه دادن
suffers U اجازه دادن
suffered U اجازه دادن
suffer U اجازه دادن
have it <idiom> U اجازه دادن
authorizes U اجازه دادن
warrant U اجازه قانونی
authorize U اجازه دادن
warranted U اجازه قانونی
authorising U اجازه دادن
warranting U اجازه قانونی
authorises U اجازه دادن
warrants U اجازه قانونی
passport U اجازه مسافرت
passports U اجازه مسافرت
take in <idiom> U اجازه دادن
granted U اجازه دادن
grant U اجازه دادن
let U اجازه دادن
lets U اجازه دادن
letting U اجازه دادن
acquisition authority U اجازه خرید
transit bill U اجازه عبور
approach clearance U اجازه فرود
approach clearance U اجازه تقرب
grants U اجازه دادن
warranties U تعهدنامه اجازه
without a by your leave U بی اجازه بی خداحافظی
permissive U اجازه دهنده
audiences U اجازه حضور
audience U اجازه حضور
billets U اجازه نامه
billeting U اجازه نامه
billeted U اجازه نامه
authorizations U اختیار اجازه
billet U اجازه نامه
warranty U تعهدنامه اجازه
to permit oneself U اجازه خواستن
authority U اجازه اعتبار
power of authority U اجازه نامه
power of procuration U اجازه نامه
warrant of attorney U اجازه نامه
allowance U اجازه دادن
if you please U با اجازه شما
forbid U اجازه ندادن
forbids U اجازه ندادن
imprimatur U اجازه چاپ
flight clearance U اجازه پرواز
feu U اجازه همیشگی
inofficial U بدون اجازه
power of attorney U اجازه نامه
clearance U اجازه زدودگی
authority U توانایی اجازه
accesses U اجازه دخول
tokens U اجازه ورود
release U اجازه صدور
released U اجازه صدور
accessing U اجازه دخول
accessed U اجازه دخول
access U اجازه دخول
token U اجازه ورود
certificate of authority U اجازه نامه
releases U اجازه صدور
full power of attorney U اجازه نامه
letter of attorney U اجازه نامه
consented U رضا اجازه
consents U رضا اجازه
permits U اجازه دادن
permitting U اجازه دادن
lincense or cence U اجازه دادن
consenting U رضا اجازه
permit U اجازه دادن
licensing U اجازه نامه
consent U رضا اجازه
license U اجازه نامه
licensable U قابل اجازه
connivance U اجازه ضمنی
may i take it please U اجازه می فرمایید
allowances U اجازه دادن
passages U اجازه عبور
passage U اجازه عبور
leave taking U کسب اجازه مرخصی
letters of reprisal U اجازه نامه انتقام
enters U اجازه دخول دادن
entered U اجازه دخول دادن
enter U اجازه دخول دادن
let in U اجازه دخول دادن
authorization U اختیاردادن اجازه دادن
authorized U اجازه داده شده
let by U اجازه رد شدن دادن
he gave us permission to stay U اجازه داد که بمانیم
authorisations U اختیاردادن اجازه دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com