Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
legitimatize
U
قانونی کردن مشروع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
legtimize
U
مشروع کردن قانونی کردن
Other Matches
legitimately
U
بطور مشروع یا قانونی
legitimately
U
به طور مشروع یا قانونی صحیح
to lay down a rule
U
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
legitimises
U
مشروع کردن
legitimization
U
مشروع کردن
legitimized
U
مشروع کردن
legitimising
U
مشروع کردن
legitimised
U
مشروع کردن
legitimizing
U
مشروع کردن
legitimize
U
مشروع کردن
legitimizes
U
مشروع کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warranted
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warranting
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warrant
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
legalising
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
standarize
U
با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
legalizes
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to press charges against someone
U
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
legalizing
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to pirate something
U
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
legalises
U
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
executing
U
اداره کردن قانونی کردن
executes
U
قانونی کردن اعدام کردن
executes
U
اداره کردن قانونی کردن
executed
U
قانونی کردن اعدام کردن
execute
U
اداره کردن قانونی کردن
execute
U
قانونی کردن اعدام کردن
executing
U
قانونی کردن اعدام کردن
executed
U
اداره کردن قانونی کردن
legalize
U
قانونی کردن
legalization
U
قانونی کردن
legalising
U
قانونی کردن
legalised
U
قانونی کردن
legitimising
U
قانونی کردن
legitimised
U
قانونی کردن
legalises
U
قانونی کردن
legitimises
U
قانونی کردن
legitimization
U
قانونی کردن
legalizing
U
قانونی کردن
legalized
U
قانونی کردن
legitimize
U
قانونی کردن
legitimized
U
قانونی کردن
legitimizing
U
قانونی کردن
legalizes
U
قانونی کردن
legitimizes
U
قانونی کردن
sued
U
تعقیب قانونی کردن
prosecutes
U
تعقیب قانونی کردن
litigating
U
تعقیب قانونی کردن
sues
U
تعقیب قانونی کردن
prosecuting
U
تعقیب قانونی کردن
prosecuted
U
تعقیب قانونی کردن
prosecute
U
تعقیب قانونی کردن
disable
U
فاقدصلاحیت قانونی کردن
disabling
U
فاقدصلاحیت قانونی کردن
indict
U
تعقیب قانونی کردن
indicted
U
تعقیب قانونی کردن
indicting
U
تعقیب قانونی کردن
sue
U
تعقیب قانونی کردن
litigate
U
تعقیب قانونی کردن
indicts
U
تعقیب قانونی کردن
suing
U
تعقیب قانونی کردن
litigated
U
تعقیب قانونی کردن
litigates
U
تعقیب قانونی کردن
disables
U
فاقدصلاحیت قانونی کردن
validating
U
تایید اعتبار قانونی کردن
validates
U
تایید اعتبار قانونی کردن
summon
U
فراخواندن احضار قانونی کردن
validated
U
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
U
تایید اعتبار قانونی کردن
summoned
U
فراخواندن احضار قانونی کردن
law
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
to serve a legal p on any one
U
ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
laws
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
misfeasance
U
سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
pirating
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
rule of reason
U
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
privacy act of
قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
automatic release date
U
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimated
U
مشروع
legitimating
U
مشروع
rightful
U
مشروع
legitimates
U
مشروع
legal
U
مشروع
ill gotten
U
نا مشروع
licit
U
مشروع
legitmate
U
مشروع
legitimate
U
مشروع
illegal
U
نا مشروع
loyal
U
مشروع
lawful
U
مشروع
legitimate defence
U
دفاع مشروع
illegitimate
U
غیر مشروع
legitimate excuse
U
مانع مشروع
legitimate advantage
U
منفعت مشروع
legit
U
حلال مشروع
fair trade
U
تجارت مشروع
lawful
U
مشروع شرعی
dejure
U
مشروع بطورقانونی
right of self defence
U
حق دفاع مشروع
legitimated
U
مانع مشروع
gravy
U
استفاده نا مشروع
se defedendo
U
به عذردفاع مشروع
legitimating
U
دارای حق مشروع
legal impediment
U
مانع مشروع
self defence
U
دفاع مشروع
legitimating
U
مانع مشروع
legal
U
مشروع حقوقی
legitimates
U
دارای حق مشروع
legitimate
U
مانع مشروع
legitimates
U
مانع مشروع
lawfully
U
بطور مشروع
legitimate
U
دارای حق مشروع
legitimated
U
دارای حق مشروع
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
illicit
U
نا مشروع مخالف مقررات
licitly
U
بطور مجاز یا مشروع
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
u. claims
U
دعاوی غیر مشروع یا ناحق
legitimates
U
عذر قانونی قانونی
legitimated
U
عذر قانونی قانونی
legitimate
U
عذر قانونی قانونی
legitimating
U
عذر قانونی قانونی
legitimist
U
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
ill gotten
U
با وسایل غیر مشروع بدست امده
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com