Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
right hand rule for electron flow
U
قاعده راست گرد برای جریان الکترون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
left hand rule for electron flow
U
قاعده چپگرد برای جریان الکترون
right hand rule
U
قاعده راست گرد
hall effect
U
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
constants
U
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant
U
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
corkscrew rule
U
قاعده پیچ بطری بازکن قاعده چوب پنبه کش
washouts
U
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
washout
U
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
quantum meruit
U
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
dexiotropous
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
shift
U
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shifts
U
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
shifted
U
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست
nothing to the right
U
دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
christmass tree
U
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
thrusting
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
cpu
U
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
circuit breakers
U
سویچی برای قطع جریان
circuit breaker
U
سویچی برای قطع جریان
attention to port
U
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
conduction
U
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
The main road bears to the right.
U
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
burners
U
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
conductive
U
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
burner
U
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
bi directional
U
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
gill type flap
U
فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
entrance head
U
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
gill
U
فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
embolectomy
U
عمل جراحی برای دراوردن مانع جریان خون
pillow
U
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
powering
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
weather helm
U
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
pillows
U
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
one two
U
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
plain dealing
U
معامله راست حسینی راست باز
orthotropous
U
دارای تخمک راست راست اسه
To lead an idle life.
U
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
deflector
U
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fan
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanning
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
off
U
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face
U
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft
U
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
terminator
U
مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2-
venturi
U
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
workflow
U
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
mismatch
U
ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
cartesian coordinates
U
سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
right justify
U
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step
U
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
coelectron
U
هم الکترون
negatron
U
الکترون
traced
U
رد الکترون
electrons
U
الکترون
electron donor
U
الکترون ده
trace
U
رد الکترون
electron
U
الکترون
isoelectronic
U
هم الکترون
traces
U
رد الکترون
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
anti balance tab
U
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
electron transition
U
عبور الکترون
electron recoil
U
بازگشت الکترون
electron trajectory
U
مسیر الکترون
electron shell
U
پوسته الکترون
primary electron
U
الکترون اولیه
electron spin
U
اسپین الکترون
electron spin
U
تنیدگی الکترون
electron transition
U
انتقال الکترون
electron tube
U
لوله الکترون
free electron
U
الکترون غیرپیوندی
free electron
U
الکترون ازاد
electron deceleration
U
دیرکرد الکترون
high energy electron
U
الکترون پر انرژی
initiating electron
U
الکترون اغازگر
inner shell electron
U
الکترون درونی
valence electron
U
الکترون والانس
valence electron
U
الکترون رسانایی
valence electron
U
الکترون فرفیت
electrophile
U
الکترون دوست
electroneutrality
U
الکترون خنثایی
electron volt
U
الکترون ولت
secondary electron
U
الکترون ثانوی
electron capture
U
الکترون گیراندازی
electron diffraction
U
خمیدگی الکترون
mass of the electron
U
جرم الکترون
electron distribution
U
پخش الکترون
electron donor
U
دهنده الکترون
emission
U
صدور الکترون
electron drift
U
رانش الکترون
electron emission
U
صدور الکترون
electron emitter
U
منبع الکترون
electron emmission
U
انتشار الکترون
electron energy
U
کارمایه ی الکترون
conduction electron
U
الکترون رسانش
conduction electron
U
الکترون رسانایی
density of electron
U
چگالی الکترون
electron decay
U
اضمحلال الکترون
electron decay
U
تجزیه الکترون
electron beam
U
اشعه الکترون
electron beam
U
پرتو الکترون
electron beam
U
شعاع الکترون
electron avalanche
U
بهمن الکترون
electron affinity
U
الکترون خواهی
electron acceptor
U
الکترون پذیر
electron acceptor
U
پذیرنده الکترون
lone electron
U
الکترون تنها
electron acceleration
U
شتاب الکترون
electron charge
U
بار الکترون
electron concentration
U
غلظت الکترون
electronic concentration
U
غلظت الکترون
electron conduction
U
هدایت الکترون
electron energy
U
انرژی الکترون
electron exchange
U
تبادل الکترون
electron flow
U
فلوی الکترون
electron mass
U
جرم الکترون
electron multiplier
U
افزاینده الکترون
electron beam
U
باریکه الکترون
outer shell electron
U
الکترون بیرونی
electron orbit
U
مسیرگردش الکترون
outer shell electron
U
الکترون رسانایی
odd electron
U
الکترون منفرد
antibonding electron
U
الکترون ضد پیوندی
isoelectronic ions
U
یونهای هم الکترون
photo electron
U
الکترون نوری
photo electron
U
فوتو الکترون
electron pair
U
زوج الکترون
bound electron
U
الکترون بسته
electron jump
U
پرش الکترون
electron injector
U
الکترون افکن
nonbonding electron
U
الکترون ناپیوندی
electron flow
U
سیلان الکترون ها
nuclear electron
U
الکترون هسته
emissions
U
صدور الکترون
electron focusing
U
تمرکز الکترون
concentration of electron
U
چگالی الکترون
charge of the electron
U
بار الکترون
production rule
U
قاعده
prior possession
U
قاعده ید
regulation
U
قاعده
principle
U
قاعده
irregular
U
بی قاعده
nisi
U
قاعده
informal
U
بی قاعده
ruleless
U
بی قاعده
frame
U
قاعده
loose
U
بی قاعده
looser
U
بی قاعده
loosest
U
بی قاعده
immethodical
U
بی قاعده
laws
U
قاعده
law
U
قاعده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com