English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stylist U قاضی سلیقه
stylists U قاضی سلیقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
tastes U سلیقه
congenial U هم سلیقه
style U سلیقه
styled U سلیقه
styles U سلیقه
styling U سلیقه
tasting U سلیقه
tasted U سلیقه
taste U سلیقه
tact U سلیقه
elegance U سلیقه
tasteless U بی سلیقه
tasteful U با سلیقه
elegant U با سلیقه
custom U سلیقه
congenial <adj.> U هم سلیقه
stylist U خوش سلیقه
stylists U خوش سلیقه
tactless U بی مهارت بی سلیقه
gastronome U سلیقه در غذا
stylish <adj.> U باب سلیقه
tactlessly U بی مهارت بی سلیقه
exquisite taste U سلیقه زیاد
tastefully U از روی سلیقه
taste maker U سلیقه افرین
taste changes U تغییرات سلیقه
fashionable U خوش سلیقه
exquisitely U از روی سلیقه زیاد
Difference of opinion (in taste). U اختلا ف عقیده ( سلیقه )
neatly U از روی سلیقه ساده
In so far as their taste would go . U تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
gormandizer U خوش سلیقه درخوراک
daintiness U سلیقه باذوق لطیف
lowbrow U بیسواد دارای سلیقه پست
have an eye for <idiom> U سلیقه خوبی درچیزی داشتن
hit parade <idiom> U لیستی از آهنگها برطبق سلیقه مردم
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
to pick and choose U درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
cadi U قاضی
recusatio judicis U رد قاضی
pretor U قاضی
magistracy U قاضی
bencher U قاضی
pretorian U قاضی
kadi or kadee U قاضی
judges U قاضی
judged U قاضی
judging U قاضی
judge U قاضی
examing magistrate U قاضی تحقیق
judge U قاضی دادرس
padres U قاضی عسکر
judged U قاضی دادرس
personal knowledge of the judge U علم قاضی
holy joe U قاضی عسکر
padre U قاضی عسکر
judge advocate U قاضی عسکر
the chief justice U قاضی القضات
arbiter U قاضی داور
provost marshal U قاضی نظامی
arbitrator U قاضی تحکیم
arbiters U قاضی داور
judicial interrogator U قاضی تحقیق
examinating magistrate U قاضی تحقیق
judges U قاضی دادرس
Chief Justice U قاضی القضات
Chief Justices U قاضی القضات
arbitrators U قاضی تحکیم
Chief Justice U قاضی اعظم
interrogators U قاضی تحقیق
interrogator U قاضی تحقیق
judging U قاضی دادرس
chaplains U قاضی عسگر
Justice of the Peace U قاضی صلحیه
before the jvdges U در حضور قاضی
Justices of the Peace U قاضی صلحیه
Chief Justices U قاضی اعظم
chaplain U قاضی عسگر
to reckon with out one's host U تنها به قاضی رفتن
Soc U اصل استقلال قاضی
samson U قاضی قدیم اسرائیل
coram judice U در حضور قاضی اصاع
county magestrate U قاضی دادگاه استان
king's counsel U قاضی دادگاه پادشاه
magistrate U قاضی دادگاه جنحه
magistrates U قاضی دادگاه جنحه
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
puisne judge U قاضی پایین رتبه دادرس جز
praetor U قاضی یاافسر مادون کنسول
to bring somebody before the judge U کسی را در حضور قاضی آوردن
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
to bring the matter before a court [the judge] U دعوایی را در حضور قاضی آوردن
chaplaincies U مقام یا محل کار قاضی عسگر
chaplaincy U مقام یا محل کار قاضی عسگر
The judge remained an honest man all his life . U قاضی تمام عمرش درستکار ماند
bench warrant U حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
nemo potest esse simul actor et judex U هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
acetiam U برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
acatalectic U قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
case law U رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
justiciar U قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
procedendo U حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
barrator U قاضی رشوه گیر رئیس یامتصدی کشتی که رشوه بگیرد
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
rug names U اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com