English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
omnipotent U قادر مطلق
almightly U قادر مطلق
all-powerful U قادر مطلق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
absolute volue U مقدار مطلق قدر مطلق
omnipotent U قادر متعال
numerate U قادر شمردن
free swimming U قادر به شنا
motile U قادر بجنبش
solvable U قادر بتادیه وام
literacy U قادر به خواندن بودن
able to justify bail U قادر به تقبل ضمانت
solvent U قادر به پرداخت قروض
enabling U قادر ساختن توانا
enables U قادر ساختن توانا
enabled U قادر ساختن توانا
solvents U قادر به پرداخت دیون
solvents U قادر به پرداخت قروض
enable U قادر ساختن توانا
solvent U قادر به پرداخت دیون
thermoduric U قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
capability U قادر به انجام کاری بودن
acatamathesia U قادر بدرک سخن نبودن
may U توانایی داشتن قادر بودن
facility U قادر به انجام کاری به سادگی بودن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
eurybathic U قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
ectogenic U قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
absolutism U حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
interactive U برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
batch processing U سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
storage U مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
able to withstand contamination <adj.> U قادر به مقاومت در برابر آلودگی [بوم شناسی]
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
macro U برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
programmer U شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
music chip U مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
programmers U شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
director U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
aerospace vehicle U هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
all weather fighter U هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
graphics U چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
communication U ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
faulted U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
hypermedia U متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
landplane U هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
recorder U قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
faults U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handles U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
communicating word processor U پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
edp U پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است
recorders U قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
chip U اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chips U اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
commodity U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
integrated U نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
commodities U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
bulk U رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
memory U فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memories U فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
interactive U سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
medium U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
mediums U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
extend U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
extending U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
extends U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
demonstrations U نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
cell U محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
demonstration U نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
cells U محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
appleline U IB تبادل اطلاعات کندرا قادر می سازد تا باکامپیوترهای بزرگ شرکت یک دستگاه سخت افزاری که ریزکامپیوتر ACINTOSH
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
ZMODEM U گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
teleprinter U وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
teleprinters U وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
uttered U مطلق
utter U مطلق
utters U مطلق
categoric U مطلق
allodial U مطلق
alodial U مطلق
downright U مطلق
absolutes U مطلق
absolute U مطلق
autocratic U مطلق
positive U مطلق
implicit U مطلق
arbitrary U مطلق
inconditionate U مطلق
freed U مطلق
totaled U مطلق
totaling U مطلق
free U مطلق
totalled U مطلق
inevitable <adj.> U مطلق
unalienable <adj.> U مطلق
totalling U مطلق
freeing U مطلق
total U مطلق
stark U مطلق
starker U مطلق
abstract U مطلق
indispensable <adj.> U مطلق
abstracting U مطلق
absolute <adj.> U مطلق
abstracts U مطلق
inalienable <adj.> U مطلق
pure U مطلق
frees U مطلق
unconditional U مطلق
totals U مطلق
unrestrained U مطلق
sovereign U مطلق
sovereigns U مطلق
purest U مطلق
starkly U مطلق
slick U مطلق
magisterial U مطلق
purer U مطلق
slickest U مطلق
categorical U مطلق
sheer U مطلق
thetical U مطلق
thorough going U مطلق
thetic U مطلق
unalterable <adj.> U مطلق
starkest U مطلق
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
literate U قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
mass storage U وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
absolute viscosity U گرانروی مطلق
absolute volue U ارزش مطلق
absolute volume U حجم مطلق
absolute zero U صفر مطلق
abstractly U بطور مطلق
absolute zaro U صفر مطلق
absolute viscosity U لزجت مطلق
absolute velocity U سرعت مطلق
absolute pressure U فشار مطلق
absolute poverty U فقر مطلق
absolute potential U پتانسیل مطلق
absolute permeability U نفوذپذیری مطلق
absolute paths U مسیر مطلق
absolute nullity U بطلان مطلق
absolute movement U حرکت مطلق
absolute monopoly U انحصار مطلق
absolute methanol U متانول مطلق
absolute magnitude U قدر مطلق
absolute price U قیمت مطلق
absolute priority U اولویت مطلق
absolute scale U مقیاس مطلق
absolute value U مقدار مطلق
absolute value U ارزش مطلق
absolute value U قدر مطلق
absolute vacuum U خلاء مطلق
absolute unit U واحد مطلق
absolute temperature scale U مقیاس مطلق
absolute temperature U دمای مطلق
absolute sensitivity U حساسیت مطلق
absolute luminosity U درخشندگی مطلق
shoo-in <idiom> U برنده مطلق
modulus U قدر مطلق
perfect loss U زیان مطلق
irrelative U نا مربوط مطلق
individuum U هستی مطلق
imperator U فرمانروای مطلق
oversoul U حقیقت مطلق
(not a) snowball's chance in hell <idiom> U بد شانس مطلق
modulusp U قدر مطلق
welsh mortgage U رهن مطلق
quiet enjoyment U واگذاری مطلق
seisin U تصرف مطلق
seizin U تصرف مطلق
simpliciter U بطور مطلق
summum bonum U خیر مطلق
past or preterite d. U ماضی مطلق
pansophism U دانش مطلق
the positive d. U درجه مطلق
the preterite tense U ماضی مطلق
universal legacy U وصیت مطلق
freeholder U مالک مطلق
ens U هستی مطلق
dynamic viscosity U گرانروی مطلق
dead halt U توقف مطلق
command automatism U فرمانبری مطلق
categorical imperative U امر مطلق
autarky U حاکم مطلق
autarchy U حاکم مطلق
an abstroct number U عدد مطلق
general power of attorney U وکالت مطلق
global minimum U حداقل مطلق
global maximum U حداکثر مطلق
alodium U ملک مطلق
absolute loader U بارکننده مطلق
princes U فرمانروای مطلق
autocrats U حاکم مطلق
autocrats U سلطان مطلق
absolute cell reference U رجوع مطلق سل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com