English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
literacy U قادر به خواندن بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
Other Matches
may U توانایی داشتن قادر بودن
capability U قادر به انجام کاری بودن
facility U قادر به انجام کاری به سادگی بودن
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
accessing U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accesses U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accessed U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
access مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
lilt U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
read head U هد خواندن راس خواندن
numerate U قادر شمردن
almightly U قادر مطلق
omnipotent U قادر مطلق
omnipotent U قادر متعال
motile U قادر بجنبش
free swimming U قادر به شنا
all-powerful U قادر مطلق
enable U قادر ساختن توانا
able to justify bail U قادر به تقبل ضمانت
enabling U قادر ساختن توانا
enabled U قادر ساختن توانا
enables U قادر ساختن توانا
solvent U قادر به پرداخت دیون
solvable U قادر بتادیه وام
solvents U قادر به پرداخت دیون
solvent U قادر به پرداخت قروض
solvents U قادر به پرداخت قروض
head crash U برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
thermoduric U قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
acatamathesia U قادر بدرک سخن نبودن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
eurybathic U قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
batch processing U سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
ectogenic U قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
storage U مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
able to withstand contamination <adj.> U قادر به مقاومت در برابر آلودگی [بوم شناسی]
absolutism U حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
interactive U برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
graphics U چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
programmer U شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
aerospace vehicle U هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
all weather fighter U هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
macro U برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
director U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
programmers U شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
music chip U مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
faults U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
recorders U قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
recorder U قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
faulted U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
communicating word processor U پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
communication U ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
edp U پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است
handles U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
landplane U هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
hypermedia U متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
commodity U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
chips U اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
commodities U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
integrated U نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
chip U اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
medium U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
bulk U رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
interactive U سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
memory U فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
mediums U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
memories U فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
extends U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
extend U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
extending U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
appleline U IB تبادل اطلاعات کندرا قادر می سازد تا باکامپیوترهای بزرگ شرکت یک دستگاه سخت افزاری که ریزکامپیوتر ACINTOSH
demonstration U نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
demonstrations U نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
cell U محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cells U محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
teleprinter U وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
ZMODEM U گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
teleprinters U وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
literate U قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
mass storage U وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
processor U وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است
integrated U پایگاه داده که قادر به تامین اطلاعات برای نیازهای مختلف بدون داده افزودنه است
screens U وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screened U وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screening, screenings U وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen U وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
pseudo random U قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
transphasor U ترانزیستور نوری که از کریستال ساخته شده است که قادر به تنظیم اشعه اصلی نور طبق سیگنال ورودی کوچکتر است
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
rhapsodiz U خواندن
reads U خواندن
lip-reads U لب خواندن
read U خواندن
to take lessons U یا خواندن
reading age U سن خواندن
lip-read U لب خواندن
lip read U لب خواندن
intone U خواندن
reading U خواندن
intoned U خواندن
intones U خواندن
intoning U خواندن
recitation U از بر خواندن
recitations U از بر خواندن
misread U بد خواندن
misreads U بد خواندن
misreading U بد خواندن
readings U خواندن
harder U دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hardest U دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hard U دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
fibre optics U لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
reading habit U عادت خواندن
lullabies U لالایی خواندن
misreading U غلط خواندن
misreads U غلط خواندن
brags U رجز خواندن
unreadable U غیرقابل خواندن
unreadable U نامستحق خواندن
perused U بدقت خواندن
peruses U بدقت خواندن
perusing U بدقت خواندن
To misread the facts . To infer wrongly . U کور خواندن
brag U رجز خواندن
bragged U رجز خواندن
bragging U رجز خواندن
beatified U مبارک خواندن
beatifies U مبارک خواندن
beatify U مبارک خواندن
beatifying U مبارک خواندن
misread U غلط خواندن
peruse U بدقت خواندن
lullaby U لالایی خواندن
bastardize U حرامزاده خواندن
readable U قابل خواندن
lulls U لالایی خواندن
lulling U لالایی خواندن
lulled U لالایی خواندن
boasted U رجز خواندن
boast U رجز خواندن
rehearsals U تمرین از بر خواندن
rehearsal U تمرین از بر خواندن
lull U لالایی خواندن
spells U پی بردن به خواندن
trills U با تحریر خواندن
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
chortle U سرودوتسبیح خواندن
chortled U سرودوتسبیح خواندن
chortles U سرودوتسبیح خواندن
chortling U سرودوتسبیح خواندن
spell U پی بردن به خواندن
scan U با وزن خواندن
scanned U با وزن خواندن
scans U با وزن خواندن
trill U با تحریر خواندن
trilled U با تحریر خواندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com