English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
matricide U قاتل مادر مادرکش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parricide U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
parricides U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
silver cord U محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother U مادر مادر بزرگ
murderess U قاتل
manslayer U قاتل
killers U قاتل
killer U قاتل
homicide U قاتل
slayer U قاتل
murderous U قاتل
homicides U قاتل
bane U قاتل
deadlier U قاتل
deadliest U قاتل
deadly U قاتل
assassin U قاتل
assassins U قاتل
cutthroat U قاتل
murderers U قاتل
murderer U قاتل
parricides U قاتل والدین
parricide U قاتل والدین
hue and cry U تعقیب قاتل
murderous U قاتل وار
parenticide U قاتل والدین
wolfsbane U قاتل الذئب
tyrannicide U قاتل ستمگران
thug U قاتل گردن کلفت
thugs U قاتل گردن کلفت
internecine U کشتار متقابل قاتل
infanticide U قاتل بچه جدید الولاده
ratsbane U گیاهان سمی قاتل موش
The court condemned the murderer to life imprisonment . U دادگاه قاتل را ره حبس ابد محکوم کرد
aegisthus U فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
stepmothers U مادر
stepmother U مادر
mums U مادر
mamma U مادر
mother liquid U مادر اب
mother in low U مادر زن
mother in law U مادر زن
matricide U مادر کش
parenticide U مادر کش
matricidal U مادر کش
mater U مادر
mom U مادر
moms U مادر
mother liquor U مادر اب
mum U مادر
matriarchs U مادر
mothers U مادر
mothering U مادر
motherless U بی مادر
matriarch U مادر
mama U مادر
mothered U مادر
mother-in-law U مادر زن
mothers-in-law U مادر زن
mamas U مادر
mammas U مادر
mother U مادر
matricide U مادر کشی
motherlike U مادر وار
mother U مادر ننه
original map U نقشه مادر
parant body U جسم مادر
parent chain U زنجیر مادر
parent company U شرکت مادر
parent ship U کشتی مادر
mother surrogate U جانشین مادر
mother substitute U جانشین مادر
mothers-in-law U مادر شوهر
moon calf U خل مادر زاد
parricide U مادر کشی
mother in low U مادر شوهر
mother-in-law U مادر شوهر
mother liquer U باز مادر
parricides U مادر کشی
metropolises U مادر شهر
matronymic U مادر نامی
metropolis U مادر شهر
home port U پایگاه مادر
paternal grandmother U مادر بزرگ
parent U پدر یا مادر
orphans U بی پدر و مادر
orphaned U بی پدر و مادر
orphan U بی پدر و مادر
grandmas U مادر بزرگ
tendering U کشتی مادر
granny U مادر بزرگ
grannies U مادر بزرگ
thetis U مادر اشیل
mother figures U مادر- نماد
uniparental U از یک پدر و مادر
virgin mary U مادر عسیی
mother figure U مادر- نماد
tenderest U کشتی مادر
Mother's Day U روز مادر
tendered U کشتی مادر
tender U کشتی مادر
metropolitan U مادر شهری
trunks U مادر سیم
base map U نقشه مادر
bed rock U سنگ مادر
by birth U ازشکم مادر
trunk U مادر سیم
main lines U نهر مادر
collecting tank U مخزن مادر
congenitally U ازشکم مادر
control map U نقشه مادر
sultana U زن یا مادر یا دخترسلطان
motherland U مادر میهن
stepfathers U شوهر مادر
sultanas U زن یا مادر یا دخترسلطان
main line U نهر مادر
godmother U مادر تعمیدی
stepfather U شوهر مادر
sultaness U زن یا مادر یا دخترسلطان
godmothers U مادر تعمیدی
congenital U مادر زادی
motherlands U مادر میهن
mothering U مادر ننه
dame fortune U مادر روزگار
chart base U چارت مادر
mothers U مادر ننه
head well U مادر چاه
grandma U مادر بزرگ
grannie U مادر بزرگ
grand uncle U عموی مادر
grandame U مادر بزرگ
grandmother U مادر بزرگ
grandmothers U مادر بزرگ
mothered U مادر ننه
grand uncle U دایی مادر
grand mother U مادر بزرگ
foster mother U مادر رضاعی
homeland U سرزمین پدر و مادر
virgin birth U از مادر باکره بدنیاامدن
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
matriarchies U مادر سالاری شه مادری
birthmarks U خال مادر زادی
home U سرزمین پدر و مادر
sponsor U پدر یا مادر تعمیدی
sponsoring U پدر یا مادر تعمیدی
sponsors U پدر یا مادر تعمیدی
birthmark U خال مادر زادی
matriarchy U مادر سالاری شه مادری
godparents U پدر یا مادر تعمیدی
godparent U پدر یا مادر تعمیدی
grans U مخفف مادر بزرگ
materfamilas U مادر خانواده کدبانو
sponor U پد ریا مادر تعمیدی
half-caste U فرنگی پدروهندی مادر
alcmene U نام مادر هرکول
mother in law U مادر شوهر نامادری
jujitsu U مادر ورزشهای رزمی
gran U مخفف مادر بزرگ
assholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
matrolinous U پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
motherfuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
fuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
arseholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
mariolatry U پرستش مریم مادر عیسی
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
assholes U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers U مادر سگها [اصطلاح رکیک]
grandurncle U عمو یا دایی پدر و مادر
A mothers love for her children. U عشق مادر نسبت به فرزندانش
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
He is of noble birth. U آدم پدر و مادر داری است
Grandmother is a dear old thing . U مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
fosterage U گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
Want is the mother of industry. <proverb> U خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
cesarean U زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
periapsis U نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
parricidal U خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
arranged marriage U ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
hologynic U منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
In the nature of things, young people often rebel against their parents. U طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
lift-off U جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey kid [colloquial] U [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
latchkey child [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com