English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
debatable U قابل گفتگو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dialog U گفتگو
conversing U گفتگو
converses U گفتگو
chitchat U گفتگو
discussion U گفتگو
discussions U گفتگو
talked U گفتگو
talks U گفتگو
parle U گفتگو
talk U گفتگو
tractarian U گفتگو
negotiations U گفتگو ها
parlance U گفتگو
negotiation U گفتگو ها
indisputable U بی گفتگو
negotiation U گفتگو
chit chat U گفتگو
chit-chat U گفتگو
converse U گفتگو
negotiations U گفتگو
colloquies U گفتگو
conversed U گفتگو
colloquy U گفتگو
conversation U گفتگو
conversations U گفتگو
to make overtures U گفتگو اغازکردن
interlocutress U طرف گفتگو
negotiates U گفتگو کردن
intertalk U گفتگو کردن
negotiating U گفتگو کردن
monology U گفتگو باخود
out of one's shell <idiom> U گفتگو دوستانه
tractate U بحث گفتگو
dialogue U گفتگو صحبت
to talk [to] U گفتگو کردن [با]
conferences U گفتگو مذاکره
speaks U گفتگو کردن
discuss U گفتگو کردن
speak U گفتگو کردن
discussions U گفتگو منافره
conference U گفتگو مذاکره
negotiate U گفتگو کردن
discussion U گفتگو منافره
negotiated U گفتگو کردن
dialogues U گفتگو صحبت
debate U گفتگو کردن
upsetting conversation U گفتگو ناراحت کننده
negotiatory U مبنی بر معامله یا گفتگو
to toughen one's tone U در گفتگو سخت شدن
soliloquize U باخود گفتگو کردن
chime in <idiom> U ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو)
interlocutress U زنی که طرف گفتگو باشد
treater U مذاکره کننده طرف گفتگو
mimes U تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed U تقلید نمایش بدون گفتگو
lambency U ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
mime U تقلید نمایش بدون گفتگو
miming U تقلید نمایش بدون گفتگو
shoptald U گفتگو درباره وضع کسب
to have an i. with any one U باکسی دیدار و گفتگو کردن
palor U اطاق برای گفتگو خصوصی
locutory U تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
communed U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
commune U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
collogue U توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
communes U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to off negotiations U اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
soliloquies U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquy U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] U گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
to talk something over with somebody U با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
photomagnetism U شاخهای از فیزیک که ازرابطه مقناطیس بروشنایی گفتگو میکند
pediatrics or pae U شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
aeromedicine U قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند
counsels U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
sensible U قابل درک قابل رویت
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
achievable U قابل وصول قابل تفریق
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
discuss U مطرح کردن گفتگو کردن
discussing U مطرح کردن گفتگو کردن
discussed U مطرح کردن گفتگو کردن
discusses U مطرح کردن گفتگو کردن
arguing U گفتگو کردن مشاجره کردن
argue U گفتگو کردن مشاجره کردن
argued U گفتگو کردن مشاجره کردن
argues U گفتگو کردن مشاجره کردن
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble U قابل حل
capable U قابل
good U قابل
abler U قابل
qualified U قابل
incapable U نا قابل
solvable U قابل حل
acceptor U قابل
ablest U قابل
thorough paced U قابل
dissoluble U قابل حل
sensible U قابل حس
able U قابل
apt U قابل
dislikable U قابل تنفر
extendable U قابل تعمیم
discussible U قابل بحث
shippable U قابل ارسال
discussable U قابل بحث
ascertainable U قابل تحقیق
acceptable U قابل پذیرش
disputable U قابل بحث
assimilable U قابل تجانس
extendable U قابل تمدید
dislikeable U قابل تنفر
open U قابل بحث
obtainable U قابل حصول
applicable U قابل اطلاق
applicable U قابل اجراء
procurable U قابل حصول
opens U قابل بحث
searchable U قابل جستجو
inflammable U قابل اشتعال
recoverable U قابل وصول
ascribable U قابل اسناد
opened U قابل بحث
permeable U قابل نفوذ
seaworthy U قابل دریانوردی
assailable U قابل حمله
seeable U قابل دید
sellable U قابل فروش
assignability U قابل تعیین
displaceable U قابل تغییر
reversible U قابل نقض
excitable U قابل تحریک
apodictic U قابل توضیح
rebuttable presumptions U احکام قابل رد
pitiable U قابل ترحم
considerable U قابل توجه
discountable U قابل کسر
soundable U قابل ایجادصوت
soluble oil U روغن قابل حل
augmentable U قابل افزایش
substantial U قابل توجه
rebuttable U قابل رو کردن
apodeictic U قابل توضیح
ratable U قابل ارزیابی
employable U قابل استخدام
avertible U قابل دفع
quizzable U قابل ریشخند
quenchable U قابل جلوگیری
quodlibet U نکته قابل
quoteworthy U قابل اقتباس
aposematic U قابل گوشزد
statutable U قابل تقنین
spareable U قابل امساک
eludible U قابل گریز
expessible U قابل بیان
discoverable U قابل کشف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com