Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
appealable
U
قابل پژوهش خواهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Take it or leave it.
U
می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه !
research
U
پژوهش
experiment
U
پژوهش
investigations
U
پژوهش
investigation
U
پژوهش
experimented
U
پژوهش
researched
U
پژوهش
appeal
U
پژوهش
researching
U
پژوهش
researches
U
پژوهش
appeals
U
پژوهش
appealed
U
پژوهش
experimenting
U
پژوهش
monograph
U
تک پژوهش
experiments
U
پژوهش
monographs
U
تک پژوهش
boarding party
U
گروه پژوهش
inappealable
U
پژوهش ناپذیر
inappellable
U
پژوهش ناپذیر
researches
U
پژوهش کردن
appellant
U
پژوهش خواه
appellee
U
پژوهش خوانده
researching
U
پژوهش کردن
research design
U
طرح پژوهش
boarding parties
U
گروه پژوهش
research method
U
روش پژوهش
researched
U
پژوهش کردن
object of appeal
U
پژوهش خواسته
psychical research
U
پژوهش فراروانی
herborization
U
پژوهش درگیاهان
field work
U
پژوهش میدانی
pure research
U
پژوهش محض
unappealabe
U
پژوهش ناپذیر
operation research
U
پژوهش عملیاتی
court of appeal
U
دادگاه پژوهش
research
U
پژوهش کردن
courts of appeal
U
دادگاه پژوهش
chemical research
U
پژوهش شیمیایی
research method
U
شیوه پژوهش
herborize
U
پژوهش درگیاهان کردن
action research
U
پژوهش عمل نگر
survey research
U
پژوهش زمینه یاب
psychognosy
U
تحقیقات روانی روان پژوهش
Scientific research.
U
تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
psychognosis
U
تحقیقات روانی روان پژوهش
respondent
U
پژوهش خواه مستانف علیه
respondents
U
پژوهش خواه مستانف علیه
toxicomania
U
سم خواهی
electron affinity
U
الکترون خواهی
zoophilia
U
حیوان خواهی
homosexuality
U
همجنس خواهی
blackmailing
U
باج خواهی
zoophily
U
حیوان خواهی
blackmailed
U
باج خواهی
progressivism
U
ترقی خواهی
nosophilia
U
بیماری خواهی
thanatomania
U
مرگ خواهی
hebephilia
U
نوجوان خواهی
oestrus
U
گشن خواهی
coprophilia
U
مدفوع خواهی
homoerotism
U
همجنس خواهی
benevolence
U
خیر خواهی
Why dont you leave me alone?
U
از جان من چه می خواهی ؟
amende honorable
U
پوزش خواهی
illy
U
ازروی بد خواهی
progressiveness
U
ترقی خواهی
willy nilly
U
خواهی نخواهی
willy-nilly
U
خواهی نخواهی
zeal
U
خیر خواهی
benevolence
U
نیک خواهی
ephebophilia
U
جوان خواهی
estrus
U
گشن خواهی
inversions
U
همجنس خواهی
thou wilt go
U
خواهی رفت
sapphism
U
همجنس خواهی
inversion
U
همجنس خواهی
thou shalt go
U
خواهی رفت
zealotry
U
هوا خواهی
uranism
U
همجنس خواهی
will to power
U
قدرت خواهی
blackmails
U
باج خواهی
blackmail
U
باج خواهی
amativeness
U
خاطر خواهی
supercilious
U
از روی خود خواهی
apologise
U
عذر خواهی کردن
polled
U
نظر خواهی کردن
apologised
U
عذر خواهی کردن
to offer an apology
U
عذر خواهی کردن
royalistic
U
مبنی برسلطنت خواهی
apologizing
U
عذر خواهی کردن
crystal growth affinity
U
رشد خواهی بلور
apologized
U
عذر خواهی کردن
apologize
U
عذر خواهی کردن
apologising
U
عذر خواهی کردن
apologises
U
عذر خواهی کردن
apologizes
U
عذر خواهی کردن
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
abundancy motive
U
انگیزه فزون خواهی
Why do you want to know ? dont be nosy.
U
می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
tribadism
U
همجنس خواهی فاعلی
public spiritedness
U
خیر خواهی مردم
latent homosexuality
U
همجنس خواهی نهفته
polls
U
نظر خواهی کردن
overt homosexuality
U
همجنس خواهی اشکار
Pick, what you like
[want]
!
U
هر کدام را می خواهی بردار!
Do you want some more food ?
U
بازهم غذا می خواهی ؟
sapphism
U
همجنس خواهی زنان
hypersexuality
U
فزون خواهی جنسی
What the hell do you want?
U
چه زهر ماری می خواهی ؟
urning
U
در همجنس خواهی مردان
poll
U
نظر خواهی کردن
to play at
U
خواهی نخواهی اقدام کردن
She is hopping mad .
U
چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
generosity
U
خیر خواهی گشاده دستی
Do you want to have your fortune told?
U
می خواهی برایت فال بگیرم ؟
faute de mieux
U
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
Having hardly arrived you want to. . .
U
هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
When in Rome, do as the Romans do!
<proverb>
U
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
Where do you want to go this time of night ?
U
این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
You seem to expect something for good measure !
U
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
public spiritedly
U
ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
public spirit
U
خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
If you want to sell your car , I am your man .
U
اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
You wI'll benefit by this book .
U
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
radicalism
U
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
nothing serves to but apology
U
هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
U
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
psychologize
U
پژوهش روانشناسی کردن روانکاوی کردن
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
sensible
U
قابل درک قابل رویت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
invitation
U
وعده خواهی وعده گیری
invitations
U
وعده خواهی وعده گیری
constant dripping wears away the stone
<proverb>
U
اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable
U
قابل
abler
U
قابل
ablest
U
قابل
able
U
قابل
solvable
U
قابل حل
dissoluble
U
قابل حل
soluble
U
قابل حل
good
U
قابل
apt
U
قابل
qualified
U
قابل
sensible
U
قابل حس
acceptor
U
قابل
thorough paced
U
قابل
incapable
U
نا قابل
refrangible
U
قابل انکسار
negligible
U
قابل اغماض
verifiable
U
قابل رسیدگی
negligible
U
قابل فراموشی
regulable
U
قابل تعدیل
verifiable
U
قابل بازبینی
admirable
<adj.>
U
قابل پسند
admirable
<adj.>
U
قابل تحسین
sustainable
U
قابل تحمل
registrable
U
قابل ثبت
practicable
U
قابل اجرا
refractile
U
قابل انکسار
refillable
U
قابل تعویض
revealable
U
قابل مکاشفه
practical
<adj.>
U
قابل استفاده
profitable
U
قابل استفاده
allowable
U
قابل استفاده
allowable
U
قابل قبول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com