Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
solvency
U
قابل وصول بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
accessible
U
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
قابل وصول
workable
<adj.>
U
قابل وصول
executable
<adj.>
U
قابل وصول
makable
<adj.>
U
قابل وصول
achievable
<adj.>
U
قابل وصول
contrivable
<adj.>
U
قابل وصول
practicable
<adj.>
U
قابل وصول
feasible
<adj.>
U
قابل وصول
collectable
U
قابل وصول
doable
<adj.>
U
قابل وصول
recoverable
U
قابل وصول
makeable
<adj.>
U
قابل وصول
manageable
<adj.>
U
قابل وصول
come at able
U
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
قابل وصول
collectible
U
قابل وصول
receivable
U
قابل وصول پذیرفتنی
irrecoverable
U
غیر قابل وصول
accessible
U
در دسترس قابل وصول
bad debts
U
طلب غیر قابل وصول
bad debt
U
طلب غیر قابل وصول
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
current assets
U
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
accessing
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access
U
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
del credere agent
U
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
remerkableness
U
قابل ملاحظه بودن
to stand comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
sociability
U
قابل معاشرت بودن
serviceableness
U
قابل استفاده بودن
to be valid
U
قابل قبول بودن
to bear comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
disputability
U
قابل اعتراض بودن
memorability
U
قابل یادداشت بودن
credibility
U
قابل قبول بودن
bribable
U
قابل رشوه بودن
noteworthiness
U
قابل ملاحظه بودن
applies
U
قابل اجرا بودن
apply
U
قابل اجرا بودن
to hold water
U
قابل قبول بودن
applying
U
قابل اجرا بودن
indigestibility
U
غیر قابل هضم بودن
spring
U
جهیدن قابل ارتجاع بودن
irremovability
U
غیر قابل عزل بودن
irrevocability
U
غیر قابل فسخ بودن
springs
U
جهیدن قابل ارتجاع بودن
incomprehensibility
U
غیر قابل فهم بودن
imperceptibility
U
غیر قابل مشاهده بودن
to be available for delivery at short notice
U
بلافاصله قابل تحویل بودن
indivisibility
U
غیر قابل تقسیم بودن
visibility
U
قابلیت دید قابل رویت بودن
irresistibleness
U
غیر قابل مقاومت بودن سختی
imparity
U
غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
to go down
[in a particular way]
with somebody
U
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
rule of law
U
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
case
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
attribute
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributing
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
recoveries
U
وصول
recovery
U
وصول
collections
U
وصول
receptions
U
وصول
reception
U
وصول
collection
U
وصول
levied
U
وصول مالیات
recipients
U
وصول کننده
accessibility
U
قابلیت وصول
line of approach
U
راه وصول
recoveries
U
وصول جبران
levies
U
وصول مالیات
receipt
U
اعلام وصول
to get in
U
وصول کردن
receipt
U
وصول کردن
receipts
U
اعلام وصول
receipts
U
وصول کردن
levying
U
وصول مالیات
levy
U
وصول مالیات
recipient
U
وصول کننده
recovery
U
وصول جبران
recvery
U
استرداد وصول
levier
U
مالیات وصول کن
collection order
U
دستور وصول
receives
U
وصول کردن
accession
U
تابع وصول
acknowledgement of receipt
U
اعلام وصول
collecting
U
وصول کردن
outstandingly
U
وصول نشده
recovers
U
وصول کردن
recovering
U
وصول کردن
recover
U
وصول کردن
acknowledgment
U
اعلام وصول
receive
U
وصول کردن
collects
U
وصول کردن
outstanding
U
وصول نشده
get in
U
وصول کردن
collecting books
U
وصول مطالبات
collecting debts
U
وصول مطالبات
certificate of receipt
U
گواهی وصول
collect
U
وصول کردن
collection charge
U
هزینه وصول
collection fee
U
هزینه وصول
collection charges
U
هزینه وصول
cleared cheque
U
چک وصول شده
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
receipts
U
اعلام وصول نمودن
publicans
U
مامور وصول مالیات
cashed
U
وصول کردن نقدکردن
publican
U
مامور وصول مالیات
cashing
U
وصول کردن نقدکردن
receipt
U
اعلام وصول نمودن
cashes
U
وصول کردن نقدکردن
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
cash
U
وصول کردن نقدکردن
collection charge
U
هزینه وصول مطالبات
irrecoverably
U
بطور وصول نشدنی
good dept
U
طلب وصول شدنی
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
good debt
U
طلب وصول شدنی
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
debt collector
U
وصول کننده طلب
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
collecting bank
U
بانک وصول کننده
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
acknowledgment
U
شماره اعلام وصول
accessibility
U
دستیابی پذیری قابلیت وصول
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
acknowledging
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledgement
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
acknowledges
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
acknowledgements
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
reviving
U
وصول مطالبات سوخت شده
bad dept
U
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
remembrancer
U
مامور وصول مطالبات سلطنتی
acknowledgments
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledge
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod
U
وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledges
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
statement of affairs
U
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
pillotage
U
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
tonnage rent
U
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
recevied for shipment bill of exchange
U
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
debt collection for realisation
U
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
feminism
U
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pontage
U
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
coalitions
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
demagogisme
U
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com