Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
questionable
U
قابل سوال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
questions
U
سوال
inquiries
U
سوال
inquiry
U
سوال
question
U
سوال
questioned
U
سوال
quaere
U
سوال
unasked
U
سوال نشده
floorer
U
سوال مشکل
leading questions
U
سوال تلقینی
essay question
U
سوال انشایی
querying
U
پرس و جو سوال
questioner
U
سوال کننده
query
U
پرس و جو سوال
questioners
U
سوال کننده
queries
U
پرس و جو سوال
queried
U
پرس و جو سوال
answers
U
پاسخ به یک سوال
answering
U
پاسخ به یک سوال
answered
U
پاسخ به یک سوال
answer
U
پاسخ به یک سوال
question marks
U
علامت سوال
question mark
U
علامت سوال
leading question
U
سوال تلقینی
to overwhelm with questions
U
سوال پیچ کردن
stichomythia
U
سوال وجواب در نفری
questionable
U
سوال برانگیز مشکوک
questionable results
U
نتایج سوال برانگیز
raise a question
U
مطرح کردن سوال
heckling
U
سوال پیچ کردن
pose a question
U
سوال مطرح کردن
heckles
U
سوال پیچ کردن
heckled
U
سوال پیچ کردن
heckle
U
سوال پیچ کردن
to pelt somebody with questions
U
کسی را سوال پیچ کردن
catechisms
U
کتاب سوال وجواب دینی
to p any one with question
U
کسی را سوال پیچ کردن
catechism
U
کتاب سوال وجواب دینی
on faith
<idiom>
U
بدون هیچ سوال یا اثباتی
appose
U
مورد سوال واقع شدن
poses
U
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
posing
U
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
pose
U
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
posed
U
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
five fundamental economic questions
U
پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود
litanies
U
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litany
U
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
do
U
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
menu display
U
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
queries
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
answered
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
sensible
U
قابل درک قابل رویت
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
query
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable
U
قابل
acceptor
U
قابل
solvable
U
قابل حل
ablest
U
قابل
able
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
abler
U
قابل
soluble
U
قابل حل
good
U
قابل
thorough paced
U
قابل
apt
U
قابل
incapable
U
نا قابل
sensible
U
قابل حس
qualified
U
قابل
distillable
U
قابل تقطیر
dislikeable
U
قابل تنفر
discussible
U
قابل بحث
displaceable
U
قابل تغییر
disputable
U
قابل بحث
dislikable
U
قابل تنفر
effaceable
U
قابل زدودن
exactable
U
قابل تحمیل
evocable
U
قابل احضار
investigable
U
قابل رسیدگی
inventible
U
قابل اختراع
erodible
U
قابل فرسایش
inventible
U
قابل جعل
erodible
U
قابل سایش
erectile
U
قابل نعوظ
irrecusable
U
غیر قابل رد
eradicable
U
قابل استیصال
enforcible
U
قابل اجرا
eludible
U
قابل گریز
effable
U
قابل تغییر
dubitable
U
قابل تردید
evaporable
U
قابل تبخیر
dividable
U
قابل تقسیم
distributable
U
قابل توزیع
interconvertible
U
قابل تبدیل
irrigable
U
قابل ابیاری
dirigible
U
قابل هدایت
diminishable
U
قابل کاستن
dilatable
U
قابل اتساع
diffusible
U
قابل انتشار
detonatable
U
قابل انفجار
assurable
U
قابل اطمینان
detonable
U
قابل انفجار
despisable
U
قابل استحقار
liveable
U
قابل زندگی
machinable
U
قابل تراش
macroscopic
U
قابل رویت
maintainable
U
قابل نگاهداری
medicable
U
قابل معالجه
meltable
U
قابل ذوب
mentionable
U
قابل ذکر
determinable
U
قابل تعیین
detachable bottom
U
کف قابل تفکیک
discountable
U
قابل کسر
discoverable
U
قابل کشف
judicable
U
قابل قضاوت
justiciable
U
قابل دادرسی
kenspeckle
U
قابل شناسایی
leviable
U
قابل تحمیل
licensable
U
قابل اجازه
fordable
U
قابل عبور
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
limpsey
U
قابل انحناء
limpsy
U
قابل انحناء
limsy
U
قابل انحناء
livable
U
قابل زیستن
livable
U
قابل معاشرت
livable
U
قابل زندگی
liveable
U
قابل زیستن
discussable
U
قابل بحث
liveable
U
قابل معاشرت
discriminable
U
قابل تمیز
merchantable
U
قابل معامله
healable
U
قابل ملاحظه
translatable
U
قابل تعبیر
increasable
U
قابل ازدیاد
flyable
U
قابل پرواز
imposable
U
قابل تحمیل
forfeitable
U
قابل مجازات
forgeable
U
قابل اهنگری
fortifiable
U
قابل استحکام
fracturable
U
قابل شکست
flightworthy
U
قابل پرواز
flege
U
قابل پرواز
fishable
U
قابل ماهیگیری
fissile
U
قابل انشقاق
fissionable
U
قابل شکافت
fit for use
U
قابل استفاده
fit to eat
U
قابل خوردن
inferable
U
قابل استنباط
fixed format
U
قابل ثابت
fleeceable
U
قابل چیدن
fracturable
U
قابل انکسار
impugnable
U
قابل اعتراض
ignitable
U
قابل احتراق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com