English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pleadable U قابل درخواست دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
applies U درخواست دادن
apply U درخواست دادن
applying U درخواست دادن
pleader U درخواست دادن
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
to forfeit an appeal U درخواست تجدید نظر را از دست دادن [قانون]
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitioning U درخواست کردن درخواست وسایل
requisition U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned U درخواست کردن درخواست وسایل
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
money refund offer U فروش قابل پس دادن
organizable U قابل تشکیلات دادن
pleadable U قابل عرضحال دادن
moveable U قابل حرکت دادن
exhalable U قابل بیرون دادن
permeable U قابل عبور دادن رطوبت
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
pass U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
burn notice U علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
requests U درخواست اماد کردن درخواست کردن
request U درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call U درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requested U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting U درخواست اماد کردن درخواست کردن
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
pan- U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
formats U تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
format U تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
hinting U در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
requistion for money U درخواست
solicitation U درخواست
requisitioned U درخواست
applications U درخواست
application U درخواست
requisitioning U درخواست
requests U درخواست
supplication U درخواست
suited U درخواست
requisition U درخواست
suits U درخواست
imploration U درخواست
on request of which [at his request] U به درخواست او
suit U درخواست
demands U درخواست
requesting U درخواست
requested U درخواست
demand U درخواست
request U درخواست
demanded U درخواست
claims U درخواست
tender U درخواست
tendered U درخواست
claiming U درخواست
claimed U درخواست
appealed U درخواست
appeals U درخواست
tenderest U درخواست
tendering U درخواست
claim U درخواست
enquiry U درخواست
indenting U درخواست
indents U درخواست
requisitions U درخواست
postulate U درخواست
postulated U درخواست
postulates U درخواست
postulating U درخواست
indent U درخواست
appeal U درخواست
d. of a request U در درخواست
applicator U درخواست کننده
prayed U درخواست کردن
praying U درخواست کردن
supplicate U درخواست کردن
prays U درخواست کردن
document number U شماره درخواست
pray U درخواست کردن
solicit U درخواست کردن
toa for a job or position U درخواست کارکردن
writ of subpoena U برگ درخواست
fire message U درخواست اتش
solicited U درخواست کردن
soliciting U درخواست کردن
solicits U درخواست کردن
appeal for tenders U درخواست مزایده
materials requisition U درخواست مواد
to g. any one's request U درخواست کسیراپذیرفتن
request signal U علامت درخواست
imploring U درخواست کردن از
implores U درخواست کردن از
implored U درخواست کردن از
implore U درخواست کردن از
requested U درخواست می کنم
inquiries U اسستسفار درخواست
requests U درخواست می کنم
rrayer U درخواست التماس
round robin U درخواست کتبی
asked <adj.> <past-p.> U درخواست شده
claimed <adj.> <past-p.> U درخواست شده
demanded <adj.> <past-p.> U درخواست شده
requisition number U شماره درخواست
requisition line U خط درخواست اماد
declaration of intention U درخواست تابعیت
on call U بنا به درخواست
d. note U درخواست پرداخت
plead with U درخواست کردن
inquiry U اسستسفار درخواست
demand code U رمز درخواست
supervisor request U درخواست نافر
stock requisition U درخواست کالا
request U درخواست می کنم
requesting U درخواست می کنم
excess demand U درخواست مازاد
basic requisition number U درخواست ابتدایی
basic requisition number U درخواست اولیه
entreat U درخواست کردن
call for fire U درخواست اتش
entreated U درخواست کردن
entreating U درخواست کردن
entreats U درخواست کردن
demandant U درخواست کننده
purchase requisition U درخواست خرید
demands U درخواست مطالبه
demands U درخواست کردن
applicants U درخواست دهنده
applying U درخواست کردن
application form U برگ درخواست
apply U درخواست کردن
to make an application [to apply] U درخواست کردن
demanded U درخواست کردن
demanded U درخواست مطالبه
demand U درخواست کردن
demand U درخواست مطالبه
asking and ordering U درخواست و سفارش
applicant U درخواست دهنده
at the request of U به خواهش [به درخواست]
put in for something <idiom> U درخواست چیزی
applicant U درخواست کننده
speak for <idiom> U درخواست کردن
applicants U درخواست کننده
applies U درخواست کردن
boning U خواستن درخواست کردن
requesting unit U یکان درخواست کننده
request for price quotation U درخواست مظنه قیمت
indent U سفارش درخواست کردن
reclama U درخواست تجدید نظر
to apply for leave U درخواست مرخصی کردن
repleader U درخواست تجدیدنظر استیناف
indents U سفارش درخواست کردن
proposal form U فرم درخواست بیمه
recind U لغو کامل درخواست
indenting U سفارش درخواست کردن
at call U به محض درخواست عندالمطالبه
debt enforcement U درخواست طلب وصول
to deny somebody a wish U درخواست کسی را رد کردن
requisition line U مسیر درخواست اماد
call for fire U درخواست اتش کردن
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
to ask too much U بیش از حد درخواست کردن
modification work order U برگ درخواست نوسازی
on request U وقتی که درخواست بشود
to grant an application U درخواست نامه ای را پذیرفتن
initial fire request U درخواست ابتدایی اتش
solicits U درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting U درخواست یا تقاضا کردن از
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
solicited U درخواست یا تقاضا کردن از
requisitioning U درخواست رسمی کردن
requisitions U درخواست رسمی کردن
to reject [refuse] an application U درخواست نامه ای را رد کردن
solicit U درخواست یا تقاضا کردن از
requisition U درخواست رسمی کردن
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
on application U در زمان [حالت] درخواست
requisitioned U درخواست رسمی کردن
bones U خواستن درخواست کردن
to a oneself for help U درخواست کمک کردن
boned U خواستن درخواست کردن
bone U خواستن درخواست کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com