English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
affordable قابل تهیه و خریداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
purchasable U قابل خریداری
irredeemable U غیر قابل خریداری
appliance computer U سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
dear bought U جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
knife rest U نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purchases U خریداری
acquistion U خریداری
buying U خریداری
purchase U خریداری
purchased U خریداری
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
purchase U خریداری کردن
purchased U خریداری کردن
boughten U خریداری شده
redemption U خریداری و ازادسازی
irredeemable U غیرقابل خریداری
date of acquisition U تاریخ خریداری
purchases U خریداری کردن
achate U اشیاء خریداری شده
purchase U خرید خریداری کردن
purchases U خرید خریداری کردن
purchased U خرید خریداری کردن
bought U خریداری کردن بدست اوردن
to drink in with ones eyes U بچشم خریداری نگاه کردن
To look fondly at someone . U با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
qualifying shares U سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
gold import point U حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
last in , first out U اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
treasury bond U سند قرضه خریداری شده اوراق قرضه خزانه
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
cost of goods purchased U قیمت تمام شده کالای خریداری شده
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
oem U Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible U قابل درک قابل رویت
achievable U قابل وصول قابل تفریق
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
seating U تهیه جا
provision U تهیه
housing U تهیه جا
preparation U تهیه
supplied U تهیه
supply U تهیه
supplying U تهیه
purveys U تهیه
procurement U تهیه
purvey U تهیه
preparations U تهیه
purveying U تهیه
purveyed U تهیه
off hand U بی تهیه
counter preparation U ضد تهیه
ministration U تهیه
to bargain for U تهیه دیدن
process U تهیه کردن
blend U تهیه کردن
blends U تهیه کردن
placement U تهیه شغل
placements U تهیه کار
placements U تهیه شغل
to find in U تهیه کردن
pitched U تهیه دیده
vacuum-packed تهیه شده
to make provision U تهیه دیدن
the preparation day U روز تهیه
affords U تهیه کردن
affording U تهیه کردن
the water supply of tehran U تهیه اب تهران
afford U تهیه کردن
provides U تهیه کردن
provides U تهیه دیدن
administers U تهیه کردن
provide U تهیه کردن
provide U تهیه دیدن
placement U تهیه کار
cater U تهیه کردن
catered U تهیه کردن
weaponry U تهیه سلاح
suppliers U تهیه کننده
appropriated <adj.> <past-p.> U تهیه شده
provided <adj.> <past-p.> U تهیه شده
preparing U تهیه کردن
prepares U تهیه کردن
prepare U تهیه کردن
caters U تهیه کردن
catering U تهیه کردن
triplication U تهیه در سه نسخه
procuring U تهیه کردن
provided [that] <conj.> U تهیه شده
procures U تهیه کردن
victualage U تهیه اذوقه
procured U تهیه کردن
victual U تهیه اذوقه
procure U تهیه کردن
triplicity U تهیه در سه نسخه
laid on <past-p.> U تهیه شده
afforded U تهیه کردن
supplier U تهیه کننده
parasceve U روز تهیه
supplying U تهیه کردن
on the stocks U د رشرف تهیه
data processing U تهیه اطلاعات
supply U تهیه کردن
photo imagery U تهیه عکس
furtherance U تهیه وسایل
preparation U تهیه مقدمات
preparation U اتش تهیه
preparation U تهیه و ارایش
fabricator U تهیه کننده
preparations U تهیه مقدمات
preparations U اتش تهیه
counter preparation U تیر ضد تهیه
supplied U تهیه کردن
preparations U تهیه و ارایش
preparation fire U تیر تهیه
preparation fire U اتش تهیه
provision U تهیه کردن
provisionment U تهیه خواربار
administer U تهیه کردن
purveyance U تهیه خواربار
administered U تهیه کردن
administering U تهیه کردن
base development U تهیه پایگاه
processes U تهیه کردن
preparator U تهیه کننده
preparatorily U بعنوان تهیه
data processing U تهیه و تولیداطلاعات
prepare mortar U تهیه ملات
lighting feeder U تهیه روشنایی
preparation of food U تهیه خوراک
preparation time U زمان تهیه
enables U تهیه کردن برای
gets U تهیه کردن فهمیدن
enabled U تهیه کردن برای
preparatory U مربوط به تهیه یامقدمات
to lay in a stock U موجودی تهیه کردن
enabling U تهیه کردن برای
get U تهیه کردن فهمیدن
getting U تهیه کردن فهمیدن
stenciler U تهیه کننده استنسیل
furred U تهیه شده باخز
stenciller U تهیه کننده استنسیل
artillery preparation U اتش تهیه توپخانه
beach unit U یکان تهیه بارانداز
hydrography U تهیه نقشه دریایی
advance U قبلا تهیه شده
advances U قبلا تهیه شده
advancing U قبلا تهیه شده
he is an adequate provider U برای تهیه خواربار
budget directive U دستورالعمل تهیه بودجه
budgeteer U تهیه کننده بودجه
budgeter U تهیه کننده بودجه
preparations U تهیه کردن اتش
artillery preparation U تیر تهیه توپخانه
area projection U تهیه تصویر منطقه
enable U تهیه کردن برای
barrier tactics U تاکتیک تهیه موانع
harnessing U اشیاء تهیه کردن
harnessed U اشیاء تهیه کردن
harness U اشیاء تهیه کردن
whomp up U بسرعت تهیه کردن
cold turkey U بدون تهیه وتدارک
it is in preparation U در دست تهیه است
procurement U تهیه و تحویل اماد
acetylene generator U دستگاه تهیه استیلن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com