Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
distinguishable
U
قابل تمیز
discernible
U
قابل تمیز
discriminable
U
قابل تمیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
indistinguishable
U
غیر قابل تشخیص تمیز ندادنی
Other Matches
cleanly
U
تمیز
discrimination
U
تمیز
cassation
U
تمیز
cleans
U
تمیز
age of reason
U
سن تمیز
dinky
U
تمیز
mense
U
حس تمیز
discretion
U
تمیز
clean
U
تمیز
cleaned
U
تمیز
purest
U
تمیز
purer
U
تمیز
pure
U
تمیز
discernment
U
تمیز
dapper
U
تمیز
secernment
U
تمیز
cleanest
U
تمیز
contradistinction
U
تمیز
neat
U
تمیز
neatest
U
تمیز
spiffy
U
تمیز
neat and tidy
U
تر و تمیز
scrubby
U
تمیز
distinction
U
تمیز
distinctions
U
تمیز
age of discretion
U
سن تمیز
neater
U
تمیز
discerns
U
تمیز دادن
high court of
U
دیوانعالی تمیز
grooming
U
تمیز کردن
cleans
U
تمیز کردن
discerned
U
تمیز دادن
cleanest
U
تمیز کردن
sensory discrimination
U
تمیز حسی
identification
U
تطبیق تمیز
indiscreet
U
بی تمیز بی احتیاط
discern
U
تمیز دادن
cleanses
U
تمیز کردن
cleanse
U
تمیز کردن
squeaky clean
U
بسیار تمیز
cleaned
U
تمیز کردن
supreme court
U
دیوان تمیز
clean bill of lading
U
بارنامه تمیز
clean house
U
تمیز کردن
wisps
U
تمیز کردن
wisp
U
تمیز کردن
differentiating
U
تمیز دادن
differentiates
U
تمیز دادن
differentiate
U
تمیز دادن
refined
U
تمیز کرده
cleansed
U
تمیز کردن
scourer
U
تمیز کننده
epicritic
U
تمیز دهنده
scourers
U
تمیز کننده
clean
U
تمیز کردن
do the cleaning
U
تمیز کردن
replotting
U
تمیز کردن
discriminating intellect
U
قوه تمیز
stimulus discrimination
U
تمیز محرک
clean
U
تمیز کردن
indiscernible able
U
تمیز ندادنی
individuate
U
تمیز دادن
indiscriminately
U
بدون تمیز
discriminator
U
تمیز دهنده
scouring
U
تمیز کاری
superior court
U
دادگاه تمیز
scrubs
U
خراشیدن تمیز کردن
scrubbing
U
خراشیدن تمیز کردن
scrub
U
خراشیدن تمیز کردن
scrubbed
U
خراشیدن تمیز کردن
cleans
U
تمیز کردن چیزی
cleaned
U
تمیز کردن چیزی
clean
U
تمیز کردن چیزی
cleanest
U
تمیز کردن چیزی
discriminative
U
وابسته به تبعیض یا تمیز
prim
U
خیلی محتاط تمیز
discreet
U
دارای تمیز وبصیرت
antiseptics
U
تمیز و پاکیزه مشخص
emblazoned
U
تمیز چاپیا دوختهشده
pick up
<idiom>
U
تمیز ،مرتب کردن
spic and span
<idiom>
U
خیلی تمیز ومرتب
hight court of cassetion
U
دیوان عالی تمیز
This isn't clean.
این تمیز نیست.
high court of cassation
U
دیوان عالی تمیز
antiseptic
U
تمیز و پاکیزه مشخص
dry clean
U
لباس را بابخار تمیز کردن
spruce up
<idiom>
U
مجددا آراستن ،تمیز کردن
cleanser
U
وسیله یا ماده تمیز کننده
cleansers
U
وسیله یا ماده تمیز کننده
smug
U
تمیز کردن سروصورت دادن به
absterge
U
تمیز کردن شستشو دادن
smugness
U
تمیز کردن سروصورت دادن به
smugly
U
تمیز کردن سروصورت دادن به
distinctively
U
بطورمشخص یا اختصاصی بروجه تمیز
secern
U
تجزیه طلب شدن تمیز دادن
I want these clothes cleaned.
من میخواهم این لباس ها تمیز شود.
tassel
U
پارچه برای تمیز کردن تیر
tassels
U
پارچه برای تمیز کردن تیر
denotative
U
دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
epicritic
U
تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
differentiation
U
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
racking
U
تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
mopping
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible
U
قابل درک قابل رویت
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
head
U
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
vacuumed
U
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum
U
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums
U
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
clean-up
U
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean up
U
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
vacuuming
U
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
individualises
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualizes
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualised
U
تمیز دادن تشخیص دادن
scavenges
U
سپوری کردن تمیز کردن
individualize
U
تمیز دادن تشخیص دادن
decern
U
تشخیص دادن تمیز دادن
scavenge
U
سپوری کردن تمیز کردن
scavenged
U
سپوری کردن تمیز کردن
individualized
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualising
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualizing
U
تمیز دادن تشخیص دادن
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
focuses
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused
U
تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
able
U
قابل
apt
U
قابل
good
U
قابل
capable
U
قابل
ablest
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
sensible
U
قابل حس
abler
U
قابل
solvable
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
thorough paced
U
قابل
soluble
U
قابل حل
qualified
U
قابل
acceptor
U
قابل
regulable
U
قابل تعدیل
macroscopic
U
قابل رویت
remediable
U
قابل علاج
remittable
U
قابل پرداخت
reimbursable
U
قابل پرداخت
meltable
U
قابل ذوب
medicable
U
قابل معالجه
maintainable
U
قابل نگاهداری
digestible
U
قابل هضم
remissible
U
قابل اغماض
removable
U
قابل رفع
renderable
U
قابل ارائه
namable
U
قابل ذکر
enforceable
U
قابل اجرا
objectionable
U
قابل اعتراض
removable
U
قابل انتقال
redeemable
U
قابل ابتیاع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com