English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
datable U قابل تعیین تاریخ
dateable U قابل تعیین تاریخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deferred dividened U سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
determinable U قابل تعیین
assignability U قابل تعیین
assignable U قابل تعیین و تخصیص
designable U قابل طرح یا تعیین
specifiable U قابل تعیین یا تخصیص
indeterminable U غیر قابل تعیین
quantifiable U قابل سنجش یا تعیین
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
backdated U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedate U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology U تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
dates U تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory U ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
hagiology U تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
date U تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
protohistory U تاریخ ماقبل تاریخ
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
dates U تاریخ
eras U تاریخ
history U تاریخ
era U تاریخ
histories U تاریخ
dateless U بی تاریخ
appointed day U تاریخ
appointments U تاریخ ها
as of U از تاریخ
coetaneous U هم تاریخ
with effect from U از تاریخ ...
coeval U هم تاریخ
appointment U تاریخ
undated U بی تاریخ
date [appointment] U تاریخ
no date U بی تاریخ
date U تاریخ
appointed days U تاریخ ها
dates [appointments] U تاریخ ها
as from U از تاریخ ,
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
date U نخل تاریخ
basic date U تاریخ ترفیع
shelf life U تاریخ مصرف
chronogram U ماده تاریخ
acceptance date U تاریخ قبولی
natural historian U تاریخ نویس
backdating date U پیش تاریخ
modern history U تاریخ معاصر
closing date U تاریخ انقضاء
completion date U تاریخ تکمیل
epochs U مبدا تاریخ
epoch U مبدا تاریخ
maintenance history U تاریخ تعمیرات
prehistory U پیش تاریخ
chronological U به ترتیب تاریخ
maturity date U تاریخ سررسید
dates U نخل تاریخ
date in issuing U تاریخ صدور
dateable U تاریخ گذاردنی
literary history U تاریخ ادبیات
datable U تاریخ گذاردنی
creation date U تاریخ افرینش
creation date U تاریخ ایجاد
date of issuance U تاریخ صدور
date of acquisition U تاریخ خریداری
date of maturity U تاریخ سررسید
delivery date U تاریخ تحویل
natural history U تاریخ طبیعی
julain date U تاریخ ژولین
dateline U تاریخ گذاری
date of shipment U تاریخ حمل
date of maturity U تاریخ انقضاء
current date U تاریخ جاری
system date U تاریخ سیستم
historians U تاریخ نویس
termination date U تاریخ پایان
dated U تاریخ دار
in chronological order U به ترتیب تاریخ
expiry date U تاریخ انقضاء
the date was not specified U تاریخ ان معلوم
historian U تاریخ گزار
Ancient history U تاریخ باستان
prehistory U ماقبل تاریخ
historian U تاریخ نویس
historicity U تاریخ گرایی
date of birth U تاریخ تولد
stale cheque U چک تاریخ گذشته
postdate U تاریخ ماقبل
out of date U از تاریخ گذشته
due date U تاریخ سررسید
expiration date U تاریخ انقضا
due date U تاریخ تادیه
postdates U تاریخ ماقبل
postdating U تاریخ ماقبل
economic history U تاریخ اقتصادی
postdated U تاریخ ماقبل
effective date U تاریخ اجرا
intellectual history U تاریخ اندیشه ها
historians U تاریخ گزار
value date U تاریخ ارزش
prehistoric times U ازمنه ماقبل تاریخ
era U اغاز تاریخ عصر
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
expiry date of the credit U تاریخ انقضای اعتبار
misdate U تاریخ غلط گذاشتن
The prehistoric creatures . U موجودات ماقبل تاریخ
An Out line of European history . U کلیات تاریخ اروپ؟
hagiologist U نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
medizeval history U تاریخ قرون وسطی
the christian era U مبدا تاریخ میلادی
from the date on wards U از این تاریخ به بعد
azoic U دوران ماقبل تاریخ
back dated U پیش تاریخ شده
historically U بشکل تاریخ دراوردن
up to now U تا کنون تا این تاریخ
value date U تاریخ اجرا والور
of even date U دارای همان تاریخ
historic U معروف مبنی بر تاریخ
post date U پیش تاریخ کردن
post date U تاریخ اینده گذاشتن
Date and place of departure. U تاریخ ؟ محل حرکت
completion date U تاریخ انجام کار
What is todays date ? U تاریخ امروز چیست ؟
chronologically U به ترتیب زمان یا تاریخ
chronological U دارای تسلسل تاریخ
historical determinism U اعتقاد به جبر تاریخ
morphology U تاریخ تحولات لغوی
historian U تاریخ دان مورخ
the Classical World [the Ancient World] U جهان باستانی [تاریخ]
date time group U گروه تاریخ و زمان
dateline U محل تاریخ گذاری
landmarks U نقطه تحول تاریخ
landmark U نقطه تحول تاریخ
to go down in history U در تاریخ ثبت شدن
historians U تاریخ دان مورخ
effective date U تاریخ شروداجرای دستورالعمل
eras U اغاز تاریخ عصر
economic interpretation of history U تفسیر اقتصادی تاریخ
Antiquity U جهان باستانی [تاریخ]
early German history U تاریخ ابتدایی آلمان
even U دارای همان تاریخ
letter of even date U نامه همین تاریخ
cryptodate U کلید تاریخ رمز
date of change of acountability U تاریخ تسویه حساب
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
to cast [throw] somebody into the dungeon U به زندان انداختن کسی [تاریخ]
write up U به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up U به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-ups U به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
erenow U پیش ازاین تااین تاریخ
cryptodate U تاریخ استفاده از کلید رمز
basic date U تاریخ شروع خدمت در هردرجه
dates U تاریخ روز و ماه و سال
to dungeon somebody U به زندان انداختن کسی [تاریخ]
accommodation date U تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
date U تاریخ روز و ماه و سال
mythologically U از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
phylogeny U تاریخ نژادی جانور یا گیاه
historicize U بعنوان تاریخ نشان دادن
international date line U خط بین المللی تغییر تاریخ
post dating an instrument U تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
From the historic times. U اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
afterdate U تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
exergue U جای تاریخ سکه یا مدال
A prehistoric fossil. U یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
In chronological order. U بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
Date of departure . Departure date. U تاریخ عزیمت (روز حرکت )
History is the best testimony. U تاریخ بهترین شاهد است
data break U تاریخ تعویض کلید رمز
naturalistic U وابسته به تاریخ علوم طبیعی
to dungeon somebody U به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
to cast [throw] somebody into the dungeon U به سیاه چال انداختن کسی [تاریخ]
The date of the meeting has been advanced. U تاریخ جلسه جلو افتاده است
The rental agreement has exprired. U تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
bill falls due on U تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
assyriologist U متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
assyriology U مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
broch U [ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
mammoths U فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com