English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
actionable U قابل تعقیب در دادگاه
actionable <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
penal <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indict U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicted U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicts U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
pursuable U قابل تعقیب
impeachable U قابل تعقیب
indictable U قابل تعقیب
prosecutable U قابل تعقیب
traceable U قابل تعقیب
suable U قابل تعقیب قانونی
not liable to prosecution U غیر قابل تعقیب
penal <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
actionable U قابل تعقیب قانونی
chargeable <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
actionable <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
actionable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
penal <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
arraign U احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
neutralize track U هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
witch-hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
manadamus U حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
elevation tracking U دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writs U دستور دادگاه حکم دادگاه
writ U دستور دادگاه حکم دادگاه
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
pursuit U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
pursuant to U در تعقیب
venery U تعقیب
clampdown U تعقیب
further to U در تعقیب
pursuance U تعقیب
following U تعقیب
clampdowns U تعقیب
prosecutions U تعقیب
chased U تعقیب
chases U تعقیب
chasing U تعقیب
right to sue U حق تعقیب
chace U تعقیب
litigation U تعقیب
in pursuance of U در تعقیب
continuation U تعقیب
follow-up U تعقیب
chase U تعقیب
pursuits U تعقیب
prosecution U تعقیب
pursuit U تعقیب
in continuation of U در تعقیب
follow-ups U تعقیب
persecution U تعقیب
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
tracked U تعقیب کردن
autotrack U تعقیب خودکار
nonsuit U عدم تعقیب
indicter U تعقیب کننده
chace U تعقیب کردن
tracks U تعقیب کردن
nonsequitur U عدم تعقیب
indictor U تعقیب کننده
nolle proseequi U منع تعقیب
chive U تعقیب کردن
automatic tracking U تعقیب خودکار
hue and cry U تعقیب قاتل
criminal prosecution U تعقیب جزایی
prosecutions U تعقیب کننده
chaser U تعقیب کننده
chasers U تعقیب کننده
liable to prosecution U مورد تعقیب
prosecutors U تعقیب قانونی
legal suit U تعقیب قضایی
lay fast by the heels U تعقیب کردن
lay by the heels U تعقیب کردن
prosecutor U تعقیب قانونی
tailing U دنباله تعقیب
automatic aiming U تعقیب خودکار
indifferent U بی طرف بی تعقیب
prosecution U تعقیب کننده
prosecute U تعقیب کردن
chivies U تعقیب کردن
chivvied U تعقیب کردن
chivvies U تعقیب کردن
chivvy U تعقیب کردن
chivvying U تعقیب کردن
chivying U تعقیب کردن
chase U تعقیب کردن
chased U تعقیب کردن
chases U تعقیب کردن
suing U تعقیب کردن
prosecuted U تعقیب کردن
prosecutes U تعقیب کردن
prosecuting U تعقیب کردن
sue U تعقیب کردن
sued U تعقیب کردن
sues U تعقیب کردن
chasing U تعقیب کردن
ensue U تعقیب کردن
suit U تعقیب انطباق
pursuing U تعقیب کردن
trace U تعقیب کردن
traced U تعقیب کردن
traces U تعقیب کردن
manhunt U تعقیب جنایتکاران
suited U تعقیب انطباق
ensued U تعقیب کردن
ensues U تعقیب کردن
pursue U تعقیب کردن
pursued U تعقیب کردن
suits U تعقیب انطباق
pursues U تعقیب کردن
manhunts U تعقیب جنایتکاران
practicing U تعقیب کردن
practise U تعقیب کردن
pursuit course U مسیر تعقیب
trailers U تعقیب کننده
pursuers U تعقیب کننده
tailed U تعقیب کردن
to follow up U تعقیب کردن
follow up U تعقیب کردن
pursuer U تعقیب کننده
suability U قابلیت تعقیب
tail U تعقیب کردن
tails U تعقیب کردن
trailer U تعقیب کننده
drop track U تعقیب موقوف
practises U تعقیب کردن
practising U تعقیب کردن
track U تعقیب کردن
chivied U تعقیب کردن
litigate U تعقیب قانونی کردن
pointer chasing U تعقیب اشاره گرها
absolution U منع تعقیب کیفری
tracks U تعقیب مسیر کردن
trailed U هدف را تعقیب کنید
astro tracker U تعقیب کننده نجومی
track U تعقیب مسیر کردن
verdict for staying the proceeding U قرار منع تعقیب
nolle prosequi U قرار موقوفی تعقیب
indicted U تعقیب قانونی کردن
litigated U تعقیب قانونی کردن
litigates U تعقیب قانونی کردن
indict U تعقیب قانونی کردن
track production U شروع تعقیب هدف
litigating U تعقیب قانونی کردن
track mode U روش تعقیب هدف
arraignment U احضار به محکمه تعقیب
indicts U تعقیب قانونی کردن
prosecutes U تعقیب قانونی کردن
sues U تعقیب قانونی کردن
prosecute U تعقیب قانونی کردن
sued U تعقیب قانونی کردن
merged U اعلام مسیر تعقیب
sue U تعقیب قانونی کردن
follows U تعقیب کردن فهمیدن
prosecuting U تعقیب قانونی کردن
prosecution U تعقیب قانونی پیگرد
followed U تعقیب کردن فهمیدن
prosecuted U تعقیب قانونی کردن
violation will be prosecuted U متخلفین تعقیب خواهند شد
suing U تعقیب قانونی کردن
action U جریان حقوقی تعقیب
actions U جریان حقوقی تعقیب
indicting U تعقیب قانونی کردن
give chase <idiom> U تعقیب چیزی یا کسی
tracked U تعقیب مسیر کردن
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
trails U هدف را تعقیب کنید
trailing U هدف را تعقیب کنید
follow U تعقیب کردن فهمیدن
trail U هدف را تعقیب کنید
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
prosecutions U تعقیب قانونی پیگرد
drop track U تعقیب را قطع کنید
follwer U مقلد تعقیب کننده
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
suited U خواست دادن تعقیب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com