English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
differentiable U قابل تشخیص فرق گذاشتنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
preterition U فرو گذاشتنی
discernible U قابل تشخیص
recognizably U قابل تشخیص
recognizable U قابل تشخیص
distinct U قابل تشخیص
indiscernible able U غیر قابل تشخیص
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
subclinical U غیر قابل تشخیص در معاینات بالینی
indistinguishable U غیر قابل تشخیص تمیز ندادنی
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
preclinical U وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
optical U قابل تشخیص باشند توسط علامت خوان نوری و وارد کامپیوتر شوند
punches U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punch U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punched U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
MCI device U وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
conscious error U خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
aiming symbol U ی که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
readers U وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند
reader U وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند
aiming field U نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
isogamete U سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
optical U وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
ocr U فرآیندی که امکان تشخیص حروف چاپ شده یا نوشته شده را به صورت نوری و تبدل آن به کد قابل خواندن توسط ماشین که ورودی کامپیوتر ست دارد با استفاده از حرف خان نوری
optical U فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
achievable U قابل وصول قابل تفریق
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
sensible U قابل درک قابل رویت
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
percipience U حس تشخیص
specification U تشخیص
discretion U تشخیص
indistinctively U بی تشخیص
assessment U تشخیص
diagnostic U تشخیص
distinction U تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
assessments U تشخیص
distinctions U تشخیص
diagnoses U تشخیص
diagnosis U تشخیص
denotation U تشخیص
diagnostics U تشخیص ها
discernment U تشخیص
contradistinction U تشخیص
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
identifies U تشخیص دادن
indiscreet U فاقد حس تشخیص
diacritical marks U نشان تشخیص
identify U تشخیص دادن
identifying U تشخیص دادن
diagnostic routine U روال تشخیص
diagnostic test U تست تشخیص
orientation U تشخیص موقعیت
diagnostically U ازراه تشخیص
diacritical U نشان تشخیص
sense U حس تشخیص مفهوم
sensed U حس تشخیص مفهوم
speech recogintion U تشخیص کلام
senses U حس تشخیص مفهوم
speech recogintion U تشخیص گفتار
corrective maintenance U عمل تشخیص
error detecting code U کد تشخیص خطا
identification U تشخیص هویت
descry U تشخیص دادن
designator code U کد تشخیص یکان
diacritic U نشان تشخیص
identified U تشخیص دادن
judiciously U از روی تشخیص
discern U تشخیص دادن
discerned U تشخیص دادن
pattern recognitation U تشخیص الگو
pattern recognition U تشخیص الگو
differentiable U تشخیص پذیر
resolutions U قدرت تشخیص
discerns U تشخیص دادن
assessing U تشخیص دادن
recognition U تشخیص بازشناخت
differential diagnosis U تشخیص افتراقی
distinguishing U تشخیص دهنده
espying U تشخیص دادن
espies U تشخیص دادن
espied U تشخیص دادن
diagnostics U شیوههای تشخیص
resolution U قدرت تشخیص
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
assess U تشخیص دادن
assessed U تشخیص دادن
flair U قوه تشخیص
assesses U تشخیص دادن
diagnosis U تشخیص عیب
discriminately U از روی تشخیص
psychodiagnosis U تشخیص روانی
discriminant function U تابع تشخیص
sensibilities U حس تشخیص دقت
espy U تشخیص دادن
differential U تشخیص دهنده
character recognition U تشخیص کاراکتر
differentials U تشخیص دهنده
spot U تشخیص دادن
diagnosis U تشخیص ناخوشی
diagnoses U تشخیص عیب
coefficient of determination U ضریب تشخیص
voice recognition U تشخیص صدا
indiscrete U غیرقابل تشخیص
voice recognition U تشخیص صوتی
indiscrimination U عدم تشخیص
sensibility U حس تشخیص دقت
identification signs U علائم تشخیص
blind diagnosis U تشخیص بی نام
Diagnosis. U تشخیص بیماری
handwriting recognition U تشخیص دست خط
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
make out <idiom> U تشخیص دادن
carrier detect U تشخیص حامل
fault datagnosis U تشخیص عیب
Power of distiction. U قوه تشخیص
diagnoses U تشخیص ناخوشی
recognizes U تشخیص دادن
recognize U تشخیص دادن
recognising U تشخیص دادن
spotting U تشخیص دادن
vertification of debts U تشخیص مطالبات
verification of debt U تشخیص مطالبات
spots U تشخیص دادن
diagnosing U تشخیص دادن
recognizing U تشخیص دادن
diagnosed U تشخیص دادن
diagnose U تشخیص دادن
to know right from wrong U تشخیص دادن
collision detection U تشخیص تصادم
recognises U تشخیص دادن
vision recognition U تشخیص بصری
visual identification U تشخیص بصری
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
see through U خوب تشخیص دادن
tell apart <idiom> U تشخیص تا کس یادو چیز
prognostications U تشخیص قبلی مرض
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
see-through U خوب تشخیص دادن
eye U دیدخوب با تشخیص مسافت
finds U جستن تشخیص دادن
find U جستن تشخیص دادن
psychodiagnostics U ابزارهای تشخیص روانی
eyeing U دیدخوب با تشخیص مسافت
eyes U دیدخوب با تشخیص مسافت
eying U دیدخوب با تشخیص مسافت
prognostication U تشخیص قبلی مرض
detection U عمل تشخیص چیزی
to distinguish oneself [by] U خود را تشخیص دادن [با]
identification zone U منطقه تشخیص هدف
spotting U تشخیص محل گلوله
diagnostic routine U برنامه تشخیص عیب
diagnostician U تشخیص دهندهء مرض
hotter U تشخیص و ترمیم خطا
hottest U تشخیص و ترمیم خطا
diagnostician U متخصص تشخیص مرض
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
optical recognition device U دستگاه تشخیص نوری
indistinguishably U بطور غیرقابل تشخیص
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
electrodiagnosis U تشخیص با دستگاههای برقی
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
ocr U تشخیص کاراکترهای نوری
fault diagnosis U تشخیص نقص فنی
hot U تشخیص و ترمیم خطا
cess U تشخیص وتعیین مالیات
frequency discriminator U دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
distinguish U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com