English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transfusable U قابل تزریق در جسم دیگری
transfusible U قابل تزریق در جسم دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hypodermic injection U تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
transplantable U قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
dedicated U کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
DLL U فایلی که حاوی کتابخانهای از توابعی است که توسط برنامه دیگری قابل استفاده است
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
jab [British] [colloquial] U تزریق
shots U تزریق
sprays U تزریق
transfusions U تزریق
mud grouting U تزریق گل
infusions U تزریق
low level injection U تزریق کم
spraying U تزریق
spray U تزریق
jab [colloquial] U تزریق
injective function U تزریق
shot U تزریق
injection U تزریق
sprayed U تزریق
injections U تزریق ها
mud injection U تزریق گل
transfusion U تزریق
intinction U تزریق
infusion U تزریق
injected U تزریق کردن
grouting gallery U دالان تزریق
injector valve U سوپاپ تزریق
injector U الت تزریق
injecting U تزریق کردن
gas injection U تزریق بنزین
injects U تزریق کردن
grout curtain U پرده تزریق
cement grouting U تزریق سیمان
pilot injection U تزریق مقدماتی
intake well U چاه تزریق
chemical consolidation U تزریق شیمیایی
chemical grouting U تزریق شیمیایی
spraying U تزریق کردن
chemical injection U تزریق شیمیایی
inspirator U تزریق کننده
perfusion U تزریق وریدی
perfuse U تزریق کردن
syringes U تزریق کردن
vaccinophobia U تزریق هراسی
sprayed U تزریق کردن
grouting galleries U مجاری تزریق
blast injection engine U موتور تزریق دم
inject U تزریق کردن
syringe U تزریق کردن
clay grouting U تزریق خاک رس
fule injection U تزریق سوخت
spray U تزریق کردن
spary gun U پیستوله تزریق
injection efficiency U بازده تزریق
injection capacity U فرفیت تزریق
spartter loss U تلف تزریق
sprays U تزریق کردن
spartter U تزریق کننده
drilled grout hole U سوراخ تزریق
drilled grout hole U چاه تزریق
grout hole U سوراخ تزریق
immit U تزریق کردن
injection grid U شبکه تزریق
injection level U سطح تزریق
injector U تزریق کننده
spary gun U تلمبه تزریق
injection point U نقطه تزریق
gun U دستگاه تزریق
metal spraying تزریق فلزی
grout hole U چاه تزریق
injection of money U تزریق پول
blanket grouting U تزریق سطحی
guns U دستگاه تزریق
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
injection U داروی تزریق کردنی
grease injector U تزریق کننده گریس
grouted alluvium U ابرفت تزریق شده
transfusions U رسوخ تزریق خون
flame spray U تزریق کردن شعلهای
airless solid injection U تزریق بدون کمپرسور
metal spray gun U تلمبه تزریق فلز
grouting U تزریق دوغاب سیمان
hypo U تزریق زیر جلدی
petrol injection pump U پمپ تزریق بنزین
needles U با سوزن تزریق کردن
injection timing U تنظیم مقدار تزریق
gas injection method U روش تزریق گاز
injector pump U پمپ تزریق سوخت
transfusion U رسوخ تزریق خون
jetting tube U لوله تزریق در حفاری
needle U با سوزن تزریق کردن
needled U با سوزن تزریق کردن
needling U با سوزن تزریق کردن
petrol injection motor U موتور تزریق بنزینی
iodize U یود تزریق کردن
fuel injection system U سیستم تزریق سوخت
hypodermic U تزریق زیر جلدی
hypodermics U تزریق زیر جلدی
concrete gun U دستگاه تزریق بتن
hypo U سوزن تزریق زیر جلدی
transfuse U رسوخ یافتن در تزریق کردن در
throwin U در دنده انداختن تزریق کردن
grout stop U اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
blast furnace gun U وسیله تزریق کوره بلند
low level injection efficiency U ضریب بهره تزریق در سطح پایین
wet take off U برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
shoot up <idiom> U مواد را از راه تزریق مصرف کردن
mainlined U مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
injector U وسیله تزریق افشانک سوخت پاش
mainlines U مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlining U مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainline U مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
hypodermics U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hypodermic U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hyodermic needle U سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
injection engine U ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
emulsion injection U تزریق مصنوعی شیره قیر به داخل خاک
wet rating U توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
contra injection U تزریق قطرات ریزسوخت درخلاف جهت جریان هوا
grout curtain U لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
alumetize U الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
slow pill U ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
scopolamine U ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable U قابل وصول قابل تفریق
sensible U قابل درک قابل رویت
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
air metering force U نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
instills U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instil U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilling U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
t' other U دیگری
third U به دیگری
thirds U به دیگری
tother U دیگری
another U دیگری
at second hand U از قول دیگری
onother's money U پول دیگری
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
at another time U در زمان دیگری
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
consecutively U یکی پس از دیگری
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
other U متفاوت دیگری
heteronomous U پیروقانون دیگری
others U متفاوت دیگری
predecease U مرگ قبل از دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
one country or another U این یا یک کشور دیگری
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
assumpsit U تقبل دیون دیگری
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
detinue U ضبط مال دیگری
another U کسی [چیز] دیگری
one after a U یکی درپی دیگری
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
personified U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com