Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
estimable
U
قابل براورد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
calculable
U
براورد کردنی قابل اعتماد
estimates
U
براورد کردن براورد
estimate
U
براورد کردن براورد
estimating
U
براورد کردن براورد
estimated
U
براورد کردن براورد
estimate
U
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimated
U
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates
U
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating
U
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن
estimates
U
براورد کردن
put at
U
براورد کردن
estimated
U
براورد کردن
estimate
U
براورد کردن
surveys
U
براورد کردن
surveyed
U
براورد کردن
calculate
U
براورد کردن
estimating
U
براورد کردن
calculates
U
براورد کردن
calculated
U
براورد کردن
overestimating
U
زیاد براورد کردن
overestimates
U
زیاد براورد کردن
over estimation
U
بیش از حد براورد کردن
overestimated
U
زیاد براورد کردن
overestimate
U
زیاد براورد کردن
overrate
U
زیاد براورد کردن
overestimation
U
پیش براورد کردن
misvalue
U
بناحق براورد کردن
overrated
U
زیاد براورد کردن
overrates
U
زیاد براورد کردن
overrating
U
زیاد براورد کردن
misestimate
U
غلط براورد کردن
dam design
U
براورد سد براورد بند
forecast
U
براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasts
U
براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasted
U
براورد کردن از قبل پیش بینی
overcapitalize
U
بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
over capitalised
U
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
estimated
U
براورد
line of regression
U
خط براورد
evaluations
U
براورد
appraisal
U
براورد
evaluation
U
براورد
estimate
U
براورد
appraisals
U
براورد
estimation
U
براورد
survey
U
براورد
estimating
U
براورد
surveyed
U
براورد
surveys
U
براورد
estimations
U
براورد
estimates
U
براورد
surveyor
U
براورد کننده
regression estimate
U
براورد رگرسیون
intelligence estimate
U
براورد اطلاعات
interval estimate
U
براورد فاصلهای
extrapolations
U
براورد برونی
appreciation of the situation
U
براورد وضعیت
estimated of situation
U
براورد وضعیت
biased estimate
U
براورد سودار
staff estimate
U
براورد ستادی
assessments
U
براورد مالیات
assessments
U
تقویم براورد
assessment
U
براورد مالیات
interpolations
U
براورد درونی
assessment
U
تقویم براورد
time estimation
U
براورد زمانی
interpolation
U
براورد درونی
extrapolation
U
براورد برونی
overestimation
U
براورد اضافی
underestimation
U
براورد نقصانی
rough estimate
U
براورد تقریبی
point estimate
U
براورد نقطهای
point estimation
U
براورد نقطهای
unbiased estimate
U
براورد ناسودار
calculation
U
حساب براورد
commander's estimate
U
براورد فرماندهی
estimate of the situation
U
براورد وضعیت
calculating factor
U
ضریب براورد
error of estimate
U
خطای براورد
surveyors
U
براورد کننده
estimator
U
براورد کننده
cost accountant
U
براورد کننده
cost calculation
U
براورد هزینه
cost estimate
U
براورد هزینه
abstracts
U
فهرست خلاصه براورد
command budget estimate
U
براورد بودجه یکان
estimate
[quote]
U
براورد
[تخمین]
[اقتصاد]
abstracting
U
فهرست خلاصه براورد
least squares estimates
U
براورد حداقل مربعات
the estimative faculty
U
قوه سنجش یا براورد
standard error of estimate
U
خطای معیار براورد
conservative estimate
U
براورد محافظه کارانه
pre design estimate
U
براورد مقدماتی طرح
quantity surveyor
U
براورد کننده مقادیر
quantity surveyors
U
براورد کننده مقادیر
quantily surveyor
U
براورد کننده مقادیر
unliquidated damages
U
خسارات غیرقابل براورد به پول
unbiased estimators
U
براورد کنندههای بدون تورش
capitalization
U
براورد ارزش حال سرمایه
second revised estimate
U
براورد تجدید نظر شده دوم
i put the population at 0000
U
نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
damage assessment
U
تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
erectable
U
قابل راست کردن یا بنا کردن
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
rebuttable
U
قابل رو کردن
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
reversible
U
قابل پشت و رو کردن
manageable
U
قابل اداره کردن
condensible
U
قابل خلاصه کردن
projectable
U
قابل پرتاب کردن
translatable
U
قابل معنی کردن
separable
U
قابل جدا کردن
swimmable
U
قابل شنا کردن
combatable
U
قابل جنگ کردن
multiplicable
U
قابل ضرب کردن
magnetizable
U
قابل مغناطیسی کردن
multipliable
U
قابل ضرب کردن
exhaustible
U
قابل خالی کردن
inflatable
U
قابل تورم یا باد کردن
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
roadworthy
U
اماده مسافرت قابل سفر کردن
attachable
U
قابل بهم پیوستن یا ضمیمه کردن
downloadable
U
آنچه قابل بار کردن است
bind
U
الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
manageable
U
آنچه قابل کار کردن به سادگی باشد
foldboat
U
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
binds
U
الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
permanent
U
خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
eurocheque
U
چک انگلیسی که قابل نقد کردن در بانکهای اروپایی میباشد
zeros
U
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zero
U
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeroes
U
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
sensible
U
قابل درک قابل رویت
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
passed
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass
U
صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
sense
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
senses
U
روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
standalone
U
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
joint filler
U
نوارهایی که ازمواد قابل تراکم ساخته شده و پر کردن درزها به کارمیرود
war head
U
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
nonerasable storage
U
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
storage
U
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
scrambles
U
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambled
U
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scramble
U
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambling
U
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
pooler
U
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
public
U
متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است
preparations
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
mirrors
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
documenting
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
refreshed
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
document
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
refresh
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
documented
U
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
graphics
U
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com