Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
superimposable
U
قابل اضافه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
deque
U
صفی که در آن موضوعات جدید قابل اضافه شدن حتی در انتها هستند
Other Matches
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
extra
U
اضافه
spare
U
اضافه
extras
U
اضافه
extra-
U
اضافه
augmentation
U
اضافه
surpluses
U
اضافه
surplus
U
اضافه
increase
U
اضافه
increased
U
اضافه
increases
U
اضافه
overplus
U
اضافه
excesses
U
اضافه
plusage
U
اضافه
spared
U
اضافه
excess
U
اضافه
special
<adj.>
U
اضافه
additions
U
اضافه
in a. to
U
به اضافه
addition
U
اضافه
plussage
U
اضافه
in addition to
<prep.>
U
به اضافه
increscent
U
اضافه
extra
<adj.>
U
اضافه
possessive
U
حالت اضافه
exeed
U
اضافه شدن از
overproduction
U
اضافه تولید
excess luggage
U
اضافه بار
possessives
U
حالت اضافه
per
U
حروف اضافه
gen
U
حالت اضافه
overvoltage
U
اضافه ولتاژ
confession and avoidance
U
به ان اضافه میکند
excess price
U
اضافه قیمت
over load
U
اضافه بار
overpotential
U
اضافه ولتاژ
eke
U
اضافه کردن بر
overtime
U
اضافه کار
overtime
U
اضافه کاری
overtimer
U
اضافه کار کن
access
U
الحاق اضافه
added
U
اضافه شده
preposition
U
حرف اضافه
prepositions
U
حرف اضافه
service charge
U
اضافه کار
overloading
U
اضافه فرفیت
overloading
U
اضافه بار
overloading
U
اضافه بارگذاری
overloading
U
بارگذاری اضافه
overpopulation
U
اضافه جمعیت
overshoots
U
اضافه جهش
overshooting
U
اضافه جهش
overshoot
U
اضافه جهش
added to that
U
اضافه بران
genitive
U
حالت اضافه
premium
U
اضافه ارزش
accessed
U
الحاق اضافه
accesses
U
الحاق اضافه
accessing
U
الحاق اضافه
budget surplus
U
اضافه بودجه
margin product
U
اضافه محصول
add
U
اضافه کردن
overcharging
U
اضافه هزینه
append
U
اضافه کردن
subjoin
U
اضافه کردن
surtax
U
اضافه مالیات
overcharge
U
اضافه هزینه
overcharged
U
اضافه هزینه
overcharges
U
اضافه هزینه
premiums
U
اضافه ارزش
imburse
U
اضافه کردن
affixed
U
اضافه نمودن
aside from that
<adv.>
U
اضافه بر این
also
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
salary increase
U
اضافه حقوق
additionally
<adv.>
U
اضافه بر این
overload
U
اضافه فرفیت
overloaded
U
اضافه بار
overloaded
U
اضافه فرفیت
step up
U
اضافه کردن
adds
U
اضافه کردن
adding
U
اضافه کردن
add
U
اضافه کردن
besides
<adv.>
U
اضافه بر این
affix
U
اضافه نمودن
furthermore
<adv.>
U
اضافه بر این
affixing
U
اضافه نمودن
overload
U
اضافه بار
further
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
in addition
<adv.>
U
اضافه بر این
moreover
<adv.>
U
اضافه بر این
on top of this
<adv.>
U
اضافه بر این
over and above
<adv.>
U
اضافه بر این
affixes
U
اضافه نمودن
forby
<adv.>
U
اضافه بر این
what is more
<adv.>
U
اضافه بر این
beyond that
<adv.>
U
اضافه بر این
widening
U
اضافه پهنا
superimposable
U
اضافه شدنی
on top of that
<adv.>
U
اضافه بر این
on to
<adv.>
U
اضافه بر این
overloads
U
اضافه بار
overloads
U
اضافه فرفیت
surcharges
U
اضافه بار
surcharge
U
اضافه بها
surcharges
U
اضافه بها
overdrafts
U
اضافه برداشت
excesses
U
اضافه مازاد
overdraft
U
اضافه برداشت
excess
U
اضافه مازاد
surcharge
U
اضافه بار
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
sensible
U
قابل درک قابل رویت
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
superelevation
U
بلندی بر اضافه ارتفاع
add in memory
اضافه کردن به حافظه
run up
<idiom>
U
به مقدارچیزی اضافه کردن
throw in
<idiom>
U
اضافه دادن یا گذاشتن
postpositive preposition
U
حرف اضافه الحاقی
import surcharge
U
حقوق گمرکی اضافه
gerunds
U
اسمی که از اضافه کردن
not to say ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
not to mention ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
perquisites
U
عایدی اضافه برحقوق
additional bed
[accommodation of persons]
U
تخت خواب اضافه
extra bed
U
تخت خواب اضافه
repositional
U
مانند حرف اضافه
perquisite
U
عایدی اضافه برحقوق
effusion
U
اضافه جریان بزور
capital gains
U
اضافه ارزش سرمایه
overload circuit breaker
U
فیوز اضافه بار
overload principle
U
اصل اضافه باری
over reinforcement
U
اضافه ارماتورگذاری شده
over time pay
U
مزد اضافه کاری
overload circuit switch
U
فیوز اضافه بار
over time pay
U
پول اضافه کار
overbreak
U
خاکبرداری اضافه برنیمرخ
overdraw
U
اضافه برداشت کردن
effusions
U
اضافه جریان بزور
gerund
U
اسمی که از اضافه کردن
non-add subtotal
اضافه نکردن به زیرکل
play down
U
بازی در وقت اضافه
prepositionally
U
بطور حرف اضافه
inseparable preposition
U
حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
forfeiture of premiums
U
ضرر اضافه ارزش سهام
overshoots
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
unjustified
U
که با کامپیوتر اضافه شده است
overshooting
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
height money
U
اضافه بهای کار در ارتفاع
accession
U
شیی ء اضافه یا الحاق شده
leap day
U
روز اضافه در سال کبیسه
inset
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
overshoot
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
insets
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
subjoin
U
در پایان افزودن اضافه کردن
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
repositional
U
با حروف اضافه اغاز شده
latent
U
اضافه ازفرفیت بار موجود
spare
U
ذخیره اضافه براحتیاج انی
net worth tax
U
مالیات بر اضافه ارزش دارائی
overhead personnel
U
پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
ads
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
ad
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
let off steam
<idiom>
U
ازدست دادن انرژی اضافه
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
over issue
U
اضافه براعتبار رواج دادن
raises
U
ترقی دادن اضافه حقوق
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
cost plus
U
اضافه بر بهای تمام شده
spared
U
ذخیره اضافه براحتیاج انی
premium statement
U
صورت اضافه ارزش سهام
raise
U
ترقی دادن اضافه حقوق
producer surplus
U
اضافه ارزش تولید کننده
toincrease any one's salary
U
اضافه حقوق بکسی دادن
overtime pay
U
مزد یا حقوق اضافه کاری
ring up
<idiom>
U
اضافه کردن آمار پولی
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
additional
U
آنچه جمع شده یا اضافه است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com