Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assessable
U
قابل ارزیابی یا تقویم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appraisal
U
تقویم ارزیابی کردن
appraisals
U
تقویم ارزیابی کردن
appraisement
U
تقویم و ارزیابی مال
evaluations
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluation
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
assessment
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
appraisable
U
قابل تقویم
ratable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
ratable
U
قابل تقویم مشمول مالیات
rateable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
ratable
U
قابل ارزیابی
appreciably
U
قابل ارزیابی محسوس
appreciable
U
قابل ارزیابی محسوس
inappreciable
U
غیر قابل ارزیابی
gregorian calendar
U
تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanacks
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
pert
U
Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
civil damage assessment
U
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment
U
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
evaluations
U
تقویم
valuation
U
تقویم
calender
U
تقویم
valuations
U
تقویم
evaluation
U
تقویم
calendars
U
تقویم
desktop
U
تقویم
rating
U
تقویم
appraisals
U
تقویم
calendar
U
تقویم
appraisal
U
تقویم
ratings
U
تقویم
evaluating
U
تقویم کردن
evaluated
U
تقویم کردن
ephermeris
U
تقویم نجومی
estimating
U
تخمین تقویم
ephemeris
U
تقویم نجومی
assessing
U
تقویم کردن
evaluate
U
تقویم کردن
address calendar
U
تقویم نجومی
assess
U
تقویم کردن
assessments
U
تقویم براورد
air almanac
U
تقویم هوانوردی
estimates
U
تخمین تقویم
estimated
U
تخمین تقویم
almanach
U
تقویم نجومی
assessed
U
تقویم کردن
apprising
U
تقویم کردن
apprises
U
تقویم کردن
apprise
U
تقویم کردن
information processing
U
تقویم اخبار
evaluates
U
تقویم کردن
julain date
U
تقویم ژولین
assesses
U
تقویم کردن
estimate
U
تخمین تقویم
appraiser
U
تقویم کننده
assessment
U
تقویم براورد
valuing
U
تقویم کردن
values
U
تقویم کردن
calendar
U
تقویم ورزشی
value
U
تقویم کردن
calendars
U
تقویم ورزشی
kalendar
U
تقویم گاه نما
estimation
U
پیش بینی تقویم
misvalue
U
اشتباها تقویم کردن
anno hegirae
U
مطابق تقویم هجری
estimations
U
پیش بینی تقویم
clock calendar board
U
تخته ساعت / تقویم
misestimate
U
بناحق تقویم کردن
appraises
U
تقویم کردن تخمین زدن
the house was highly rated
U
خانه رازیاد تقویم کردند
appraising
U
تقویم کردن تخمین زدن
appraise
U
تقویم کردن تخمین زدن
appraised
U
تقویم کردن تخمین زدن
September
U
نهمین ماه تقویم مسیحی
undervaluation
U
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
Persian
[Iranian ]
calendar
U
گاه شماری ایرانی
[تقویم فارسی]
appraised
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
syntheses
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraises
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
sidekicks
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
appraisement
U
ارزیابی
valuation
U
ارزیابی
evaluation
U
ارزیابی
evalution
U
ارزیابی
valuations
U
ارزیابی
it was valued at rials 000
U
ارزیابی شد
appraisals
U
ارزیابی
appraisal
U
ارزیابی
evaluations
U
ارزیابی
attack assessment
U
ارزیابی تک
estimates
U
ارزیابی
estimated
U
ارزیابی
estimate
U
ارزیابی
cost accounting
U
ارزیابی
indiction
U
ارزیابی
estimating
U
ارزیابی
assessment
U
ارزیابی
assessments
U
ارزیابی
personal
U
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
assessed
U
ارزیابی کردن
evaluate
U
ارزیابی کردن
evaluated
U
ارزیابی کردن
survey
U
ارزیابی کردن
scrutinize
U
ارزیابی کردن
economic appraisal
U
ارزیابی اقتصادی
assessing
U
ارزیابی کردن
supplier evaluation
U
ارزیابی فروشنده
assesses
U
ارزیابی کردن
stock valuation
U
ارزیابی موجودی
summative evaluation
U
ارزیابی تلخیصی
assess
U
ارزیابی کردن
project evaluation
U
ارزیابی طرح
unevaluated
<adj.>
U
ارزیابی نشده
personality assessment
U
ارزیابی شخصیت
explore
U
ارزیابی کردن
look into
U
ارزیابی کردن
investigate
U
ارزیابی کردن
unverified
<adj.>
U
ارزیابی نشده
untested
<adj.>
U
ارزیابی نشده
uninspected
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unexamined
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unchecked
<adj.>
U
ارزیابی نشده
evaluation score
U
نمره ارزیابی
make an evaluation
U
ارزیابی کردن
analyse
[British]
U
ارزیابی کردن
analyze
[American]
U
ارزیابی کردن
assay
U
ارزیابی کردن
inspect
U
ارزیابی کردن
validation
U
تصدیق ارزیابی
examine
U
ارزیابی کردن
valuation of stock
U
ارزیابی موجودی
enquire into
U
ارزیابی کردن
determine
U
ارزیابی کردن
corporate appraisal
U
ارزیابی شرکت
cost accountant
U
متخصص ارزیابی
check
U
ارزیابی کردن
bolt
[examine]
U
ارزیابی کردن
evaluate
U
ارزیابی کردن
study
U
ارزیابی کردن
dissect
[analyse]
U
ارزیابی کردن
attack assessment
U
ارزیابی نتایج تک
estimating
U
ارزیابی تخمین
appraising
U
ارزیابی کردن
appraises
U
ارزیابی کردن
reappraisals
U
ارزیابی تازه
estimate
U
ارزیابی تخمین
reappraisal
U
ارزیابی تازه
surveys
U
ارزیابی کردن
formative evaluation
U
ارزیابی تکوینی
estimates
U
ارزیابی تخمین
holistic evalution
U
ارزیابی کلی
job evaluation
U
ارزیابی شغل
revaluation
U
ارزیابی مجدد
rated
U
ارزیابی شده
appraise
U
ارزیابی کردن
unaudited
<adj.>
U
ارزیابی نشده
estimated
U
ارزیابی تخمین
evaluating
U
ارزیابی کردن
rate
U
ارزیابی کردن
job costing
U
ارزیابی هزینه ها
rates
U
ارزیابی کردن
evaluates
U
ارزیابی کردن
survey
U
ارزیابی کردن
appraised
U
ارزیابی کردن
surveyed
U
ارزیابی کردن
valued
U
ارزیابی شده
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
entry
U
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
Schedule+
U
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
loss assessment
U
ارزیابی میزان خسارت
reappraise
U
دوباره ارزیابی کردن
scouts
U
ارزیابی حریف اینده
evaluations
U
ارزیابی اخبار رسیده
scouted
U
ارزیابی حریف اینده
scout
U
ارزیابی حریف اینده
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
marketing audit
U
ارزیابی سیاستهای فروش
evaluation
U
ارزیابی اخبار رسیده
reappraising
U
دوباره ارزیابی کردن
reappraises
U
دوباره ارزیابی کردن
reappraised
U
دوباره ارزیابی کردن
aims
U
ارزیابی کردن شمردن
aimed
U
ارزیابی کردن شمردن
assess
U
جریمه کردن ارزیابی
terrain evaluation
U
ارزیابی وضع زمین
rate
U
سرعت ارزیابی کردن
assessing
U
جریمه کردن ارزیابی
assesses
U
جریمه کردن ارزیابی
aim
U
ارزیابی کردن شمردن
revalue
U
دوباره ارزیابی کردن
assessed
U
جریمه کردن ارزیابی
revalued
U
دوباره ارزیابی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com